گفت‌وگوی مجله سوره با دکتر محمدیان درباره آقای قرائتی

اشاره
حجت‌الاسلام والمسلمین محی‌الدین بهرام محمدیان (متولد1341 تبریز) از دوستان و همكاران نزدیك حجت‌الاسلام قرائتی است كه نزدیك به سه دهه یار و همكار او بوده است. آشنایی وی با حاج آقا قرائتی به پیش از انقلاب باز می‌گردد و تاكنون چه در نهضت سواد‌آموزی و چه در ستاد اقامه نماز به‌همراه او برای اعتلای فرهنگ نماز تلاش كرده است. محمدیان دروس خارج، فقه و اصول را در حوزه گذرانده، دوره تفسیر مجمع‌البیان من‌البد و الی‌الختم را در محضر آیت‌الله محدث تبریزی به اتمام رسانده و از محضر اساتیدی چون آقایان شربیانی، سید جلال آشتیانی و موسوی بجنوردی، بهره برده است. او همچنین دارای مدارك لیسانس و دكترای ادبیات عرب و دكترای ادبیات تطبیقی است. به‌ علاوه مؤلف بیش از بیست عنوان كتاب است و تدریس در حوزه و دانشگاه بخشی از فعالیت‌های اجرایی اوست. او به‌ مدت دو سال به‌عنوان معاون فرهنگ و پژوهش ستاد مركزی اقامه نماز در معیت حجت‌الاسلام قرائتی بوده است و اكنون كه سمت دبیر كلی شورای عالی آموزش و پرورش را برعهده دارد؛ همچنان دوستی و همفكری خود را با او حفظ كرده است و می‌تواند وجوه مختلفی از شخصیت این روحانی رسانه‌ای را برای ما بشكافد. «انتشارات سوره مهر»

 

از نحوه آشنایی‌تان با آقای قرائتی و این كه این دوستی از كجا شروع شد بفرمایید.
بنده آقای قرائتی را از سال 1356 می‌شناسم؛ در آن زمان در تبریز طلبه بودم. آن وقت‌ها معمولاً معلمان قرآن را برای تبلیغ، آموزش روخوانی و برگزاری كلاس‌های اصول عقاید، از حوزه علمیه قم به سراسر كشور اعزام می‌كردند و من هم برای آن‌كه جزو معلمان باشم به قم رفته بودم تا امتحان بدهم. در آن‌جا روش تدریس، بیان و نحوه كلاس‌داری فرد را ارزیابی می‌كردند. پانزده سال داشتم و تازه كلاس سوم راهنمایی را تمام كرده و همزمان سه سال هم طلبگی كرده بودم. تا قبل از آن زمان یكی- دو سال در تبریز سابقه تدریس داشتم؛ اما برای آن‌كه به‌عنوان یك طلبه فعالیت كنم؛ به قم رفتم. ‌آقای قرائتی یكی از ممتحنان بود و آن‌جا بود كه من از نزدیك با آقای قرائتی گفت‌و‌گو كردم.

این اولین دیدار شما با آقای قرائتی بود؟
قبل از آن هم ایشان را دیده بودم ولی با هم گفت‌و‌گویی نداشتیم. یك سال قبل از این‌كه من به قم بروم؛ حاج‌آقا برای جلسه سخنرانی و تبلیغ ماه مبارك رمضان به تبریز آمده بود كه من ایشان را در آن جلسه دیدم.

یادتان هست كه آقای قرائتی در آن جلسه چه ‌گفت؟
در آن جلسه ایشان در مورد آیه شریفه "یا ایها الذین امنوا كتب علیكم الصیام كما كتب علی‌الذین من قبلكم لعلكم تتقون" بحث می‌كرد. با همان لحن صمیمی و ساده‌ای كه دارد، می‌گفت: «این آیه شریفه، شما مؤمنان را خطاب قرار داده است و به شما می‌گوید ای بنده‌های مؤمنم بیایید برای شما برنامه دارم. روزه برای شما واجب شده است كه البته تنها برای شما نیست؛ روزه برای انسان‌های قبل از شما هم واجب شده است. حالا بیایید این روزه را كه هم برای شما و هم برای دیگران واجب شده، به جای آورید تا باتقوی شوید."» بعد این مثال را زد كه وقتی طبیب می‌خواهد به بچه‌ای آمپول بزند؛ می‌گوید آستینت را بزن بالا می‌خواهم به تو آمپول بزنم تا خوب شوی. چون قبل از تو به بچه‌های دیگر هم آمپول زده‌ام و آن‌ها خوب شده‌اند.

یعنی این صراحت و شیرینی كلام از همان ابتدا در او وجود داشت؟
بله. البته این‌ها ویژگی‌هایی اكتسابی است‎؛ اما در او ذاتی بود.

آیا در آن امتحان قبول شدید؟
همان‌طور كه گفتم؛ آن موقع من سن و سال كمی داشتم و از همه طلبه‌ها كوچك‌تر بودم. آقای قرائتی به من گفت روش تدریس روخوانی و روان‌خوانی قرآن را خوب بلدم ولی اگر خواستم اصول عقاید را تدریس كنم باید چند تا كتاب بخوانم. كتاب‌هایی كه ایشان به من معرفی كرد عبارت بودند از: سرچشمه هستی، تألیف جعفر سبحانی و معمای هستی اثر آیت‌الله مكارم شیرازی، كه من هم آن‌ها را مطالعه كردم.

در آن جلسه، چه چیزهایی را از شما امتحان گرفتند؟
چون بحث كلاس‌داری بود؛ من پای تخته‌سیاه رفتم و آقای قرائتی از من می‌خواست تا كارهایی را كه برای اداره كلاس لازم است انجام دهم. مثلاً می‌گفت: «مثالی بزن یا كلاس را بخندان!»

در اولین دیدار، كدام خصوصیات او به نظرتان جالب و جذاب آمد؟
احساس كردم او با یك روش جدید صحبت می كند. من یك طلبه بودم و اساتید دیگری هم داشتم؛ اما خیلی زود رابطه‌ام با سبك و روش او صمیمی شد و خیلی راحت می‌شد با او رابطه برقرار كرد. همین كه یك آخوند راحت حرف می‌زد؛ گاهی اوقات لطیفه می‌گفت و قواعد مرسوم، مثل فن بیان را جدی نمی‌گرفت؛ در نوع خودش یك جور ساختارشكنی بود.

از آن به بعد آیا با آقای قرائتی رابطه برقرار كردید؟
من بعد از آن شغل معلمی را ادامه دادم. البته كتاب‌هایش را می‌خواندم و بعضی وقت‌ها در جلساتی كه در قم در دارالتبلیغ برگزار می‌كرد شركت می‌كردم. ارتباط جدی و صمیمی‌ای با هم نداشتیم؛ ولی برنامه‌های ایشان را پی‌گیری می‌كردم تا این كه بعد از پیروزی انقلاب اسلامی و پس از تشكیل نهضت سواد‌آموزی، همدیگر را در سازمان تبلیغات اسلامی تبریز ملاقات كردیم. آقای قرائتی آن زمان رئیس نهضت سوادآموزی بود و برای حل مشكلات نهضت سواد‌آموزی آذربایجان شرقی به آن جا آمده بود. در آن دیدار، از من خواست تا مدت شش ماه برای گزینش آموزش‌یارها و برگزاری دوره‌های كارآموزی، با نهضت همكاری كنم كه پذیرفتم. این همكاری یك سال طول كشید تا این كه من در دانشگاه تهران قبول شدم و برای عزیمت به پایتخت، ناگزیر به استعفا شدم. البته از طرف صدا و سیما به من پیشنهاد همكاری شده بود؛ اما آقای قرائتی از من خواست تا در دفتر مركزی نهضت سوادآموزی در تهران مشغول كار شوم و من به‌عنوان معاون ایشان كارم را شروع كردم.

این همكاری چند وقت طول كشید و چرا قطع شد؟
من تقریباً دو سال، هم به‌عنوان معاون تأمین و تربیت نیروی انسانی معاونت آموزش با حاج‌آقا همكاری كردم. مدتی هم جانشین ایشان در حوزه نمایندگی ولی‌فقیه در كشور بودم تا این‌كه حدود سال 73 كه آقای قرائتی در سفر حج بودند؛ دكتر محمد‌علی نجفی، وزیر آموزش و پرورش وقت، برای همكاری از من دعوت كرد كه از آن پس به‌عنوان قائم مقام وزیر در انجمن اولیا و مربیان شروع به فعالیت كردم. اما همچنان رابطه‌ام با آقای قرائتی برقرار است و در ستاد اقامه نماز با وی همكاری هم دارم.

ستاد اقامه نماز چگونه تشكیل شد؟
این ستاد در ابتدا یك ارگان رسمی نبود. یك روز آقای قرائتی تعدادی از دوستان را جمع كرد و دغدغه‌هایش را در مورد نماز به آن‌ها گفت. همان‌جا بود كه همه دوستان اعلام آمادگی كردند تا برای نماز كاری انجام دهند. این‌گونه بود كه ستاد اقامه نماز تشكیل شد و طبیعی هم بود كه همه، آقای قرائتی را به‌عنوان رئیس این تشكیلات انتخاب كنند. بعد كه كارهایی در این رابطه انجام دادیم؛ مقام معظم رهبری نیز پیام‌هایی برای این ستاد و اجلاس نماز فرستادند و از آن‌جا بود كه حاج‌آقا، به نمایندگی ولی‌فقیه در ستاد اقامه نماز هم انتخاب شد. این طور نبود كه اول حكمی صادر شود و بعد این ستاد راه‌اندازی شود.

همكاری شما در این ستاد به چه صورتی بود؟
البته من در آموزش و پرورش بودم؛ اما در كارهای ستاد نیز مشاركت می‌كردم. تا زمانی كه معاون پارلمانی آموزش و پرورش بودم؛ در بعضی از مباحث علمی ستاد شركت می‌كردم. در دولت آقای خاتمی من از سمت اجرایی به مشاوره تغییر پست دادم و مشاور وزیر در امور اقلیت‌های دینی شدم. در كار مشاوره انسان وقت بیشتری دارد؛ به همین علت فرصتی پیش آمد تا من به‌عنوان معاون تحقیق و پژوهش، آقای قرائتی را در ستاد اقامه نماز همراهی كنم. در این دوره كه حدود 9- 8 سال طول كشید؛ كتاب‌های زیادی راجع‌به نماز منتشر كردیم. الان هم كه دبیر كل شورای عالی آموزش و پرورش هستم؛ باز هم به‌عنوان مشاور آقای قرائتی را همراهی می‌كنم.

در درس‌هایی از قرآن، همان تیم ستاد اقامه نماز به او كمك می‌كنند؟
همیشه عمده كارها بر دوش خود اوست. در این برنامه بیشترین كمك را ‌حجت‌الاسلام سید جواد بهشتی به وی می‌كند. بعضی از دوستان هم اگر مطلبی پیدا كنند كه مفید باشد به حاج آقا منتقل می‌كنند. البته آقای متوسل هم حضور دارد؛ اما كمك‌ها بیشتر در بخش سخت افزاری است و در بخش نرم‌افزار و مغز‌افزار قضیه برعهده خود اوست.

آیا تفسیر نور هم یك كار گروهی بود یا آقای قرائتی به تنهایی این كار را انجام دادند؟
دوستانی مثل آقایان دهشیری و جعفری خیلی در تفسیر نور كمك كردند. این دوستان مطالعات اولیه را انجام می‌دادند؛ پیش‌نویس‌ها را تهیه و متون مختلف تفسیری را مطالعه و استخراج می‌كردند و در نهایت در یك گفت‌و‌گو با آقای قرائتی، مطالب انتخاب می‌شد.

ایده تفسیر نور از كجا آمد؟
تفسیر نور ابتدا برای رادیو شكل گرفت و از شبكه قرآن پخش می‌شد. ایده‌اش هم از خود آقای قرائتی بود. می‌گفت دوست دارد یك تفسیر صوتی تولید كند تا كسانی كه حوصله مطالعه را ندارند؛ تفسیر قرآن را از رادیو بشنوند. آقای قرائتی آیاتی را كه قرار بود تفسیر شود به‌همراه تفسیر و ترجمه آن روی یك برگه می‌نوشت تا در هنگام بیان تفسیر در رادیو، جلو چشمش باشد. مدتی كه از تفسیر صوتی گذشت؛ تصمیم گرفت آن‌‌ها را به‌صورت مكتوب در بیاورد تا ماندگار شوند؛ بنابراین بنده و حجت‌الاسلام محدثیان را مأمور كرد تا آن برگه‌ها را ویرایش كنیم. درمجموع این‌كار در دوازده جلد كتاب منتشر شد.

همه این كارها ثمره فكر خود آقای قرائتی است؟
آقای قرائتی كار‌آفرین است؛ اندیشه خلاقی دارد و به تعبیر خودش فضولی در كار دیگران را هم برای خودش جایز می‌داند. وقتی ایده‌ای به ذهنش می‌رسد و احساس می‌كند مناسب است؛ آن را مطرح می‌كند. نكته مثبت ایشان این است كه در این زمینه‌ها تكلیف‌پذیر نیست. معمولاً آدم‌ها وقتی می‌خواهند كاری را انجام دهند به‌دنبال مسیر و روابط خاص آن كار می‌گردند؛ اما آقای قرائتی این‌طور نیست. مثلاً وقتی احساس می‌كند كه چیزی خوب است؛ با مسئول یا حتی وزیر مربوطه تماس می‌گیرد و می‌گوید من در حوزه شما این نظر را دارم؛ حالا می‌خواهد بپذیرد یا نپذیرد، ولی ایشان حرفش را صریح می‌زند.

در این خصوص، آیا خاطره‌ای هم از او به یاد دارید؟
بله، یادم هست كه سمیناری راجع‌به داستان‌نویسی كودك و نوجوان در موزه هنرهای معاصر برگزار شده بود. من به آقای قرائتی گفتم كه چنین سمیناری در حال برگزاری است و چه خوب بود اگر می‌توانستیم به آن‌جا برویم و بحث كتاب نماز كودكان و نوجوانان را مطرح كنیم. حاج‌آقا گفت:" بلند شو برویم." گفتم من با آقای رحمان‌دوست- مسئول برگزاری سمینار- دوست هستم. اجازه بدهید اول با او هماهنگ كنم بعد برویم. گفت:" چه بهتر، دیگر هماهنگی نمی‌خواهد. بیا برویم." رفتیم و در سالن نشستیم. همه متعجب شده بودند و از هم می‌پرسیدند كه آقای قرائتی چرا آمده است. آقای رحمان‌دوست پیش ما آمد و گفت:"حاج‌آقا فرمایشی دارید؟" آقای قرائتی گفت:"من خودم را دعوت كرده‌ام و می‌خواهم ده دقیقه صحبت كنم." بعد با همان بیان ساده خودش بحث نماز را مطرح كرد و همان‌جا هم تصمیم‌هایی گرفته شد. شاید برای یك روحانی یا طلبه سخت باشد كه به جلسه‌ای برود كه در آن دعوت نشده و آدم‌هایش از جنس دیگری هستند و بخواهد سخنرانی هم بكند؛ اما این اتفاق‌ها در مورد آقای قرائتی زیاد می‌افتد.

آقای قرائتی با محبوبیت زیادی كه دارد می‌توانند تصدی پست‌های اجرایی بالایی مانند نمایندگی مجلس یا حتی ریاست‌جمهوری را به دست بگیرند یا حداقل در این موارد كاندیدا شود. چرا او وارد عرصه سیاست نمی‌شود؟
البته شاید اگر مثلاً برای مجلس شركت كند؛ رأی بیاورد ولی من یقین دارم كه اگر برای ریاست‌جمهوری كاندید شود، ‌رأی نمی‌آورد. چون جنس آقای قرائتی برای مردم شناخته شده است. قرائتی یك معلم است و انصافاً هم در حوزه تعلیم و تربیت معلم برجسته‌ای است؛ اما سیاست‌مدار نیست. زیبایی كار او به همین است كه در حوزه تعلیم و تربیت و تبلیغ دین یك پدیده منحصربه‌فرد است. اگر بخواهیم وی را از این جایگاه خارج كنیم؛ او را می‌شكنیم. خودش هم این موضوع را شناخته است و مطمئن باشید اگر به او بگویند كه شصت میلیون نفر به او رأی خواهند داد؛ باز هم كاندیدا نمی‌شود. چون هم خودش را شناخته و هم تكلیفش را، كه من كیستم و چه باید بكنم. الان بزرگ‌ترین مشكل جامعه ما این است كه یا بحران هویت داریم یا بحران تكلیف. نمی‌دانیم كه هستیم و چه باید بكنیم. اما لطفی كه خدا به آقای قرائتی كرده این است كه او هم خودش را شناخته كه كیست و هم تكلیفش را، كه چه باید بكند. این از الطاف الهی است. در عین حال لطف دیگری كه شامل حال او شده، تأثیر كلام اوست.

این تأثیر و نفوذ كلام به نظرتان به دلیل شناخت خودش است یا چیزی دیگر؟
این نفوذ كلام عوامل متعددی دارد. یكی از دلایلش این است كه آدم بی‌تكلفی است. یعنی فردی است كه اگر احساس كند در مورد چیزی وظیفه‌ای دارد؛ بدون این‌كه به جوانب كار نگاه كند؛ ریسك می‌كند و به‌دنبال آن كار می‌رود. دلیل دوم این‌كه آدم مخلصی است. آقای قرائتی آن چیزی را كه احساس می‌كند تكلیفش است؛ مخلصانه انجام می‌دهد و نه از روی ریا و شهرت‌طلبی. این را من كه سال‌هاست از نزدیك با ایشان همكارم، گواهی می‌كنم. خود این اخلاص یك موهیت الهی است كه كلام انسان را بر دل‌ها می‌نشاند. اگر انسان خودش را برای خدا خالص كند؛ خدا هم دل‌های دیگران را برای او خالص می‌كند. آقای قرائتی خودش یك ضرب‌المثل دارد كه می‌گوید: "كدخدا را ببین ده را بچاپ، خدا را ببین دل را بچاپ." قرائتی خدا را دیده، دل را چاپیده است!
سومین نكته‌ای كه در وجود آقای قرائتی هست - و خصیصه والایی است- این است كه آدم كینه‌ورزی نیست. من معاونش بودم و از نظر سنی هم جای پسرش هستم؛ گاه جلساتی پیش می‌آمد كه ما هم تند صحبت می‌كردیم. اگر یك غریبه این موضوع را می‌دید، می‌گفت این‌ها با هم كارد و پنیر شده‌اند و یك عمر باید بگذرد تا این مسئله را فراموش كنند. اما بعد از همان جلسه، با هم می‌رفتیم و ناهار می‌خوردیم. تمام این عوامل باعث شده تا كلام آقای قرائتی بر دل همه بنشیند.

در فرهنگ ما بسیار دیده شده كه اشخاصی كه صاحب‌سبك هستند؛ به دنبال مرید‌پروری نیز می‌روند. آیا آقای قرائتی هم مرید‌پرور هستند؟
شاید آقای قرائتی هم مثل همه، دوست داشته باشد كه دوستانش زیاد باشند. این را نمی‌توان انكار كرد كه هر كسی دوست دارد كه دوستان زیادی داشته باشد. آقای قرائتی دایره دوستانش را با این حساب‌ها كم نمی‌كرد كه مثلاً او با من تند صحبت كرد. در عین حال خودش هم همین‌طور است. همه دوستانش می‌دانند كه اگر یك موقع او با كسی تند صحبت كند از روی كینه و عداوت نیست و هیچ وقت با هم قهر نمی‌كنند. در عین حال آقای قرائتی برای خودش یك اصولی هم دارد و با همه مزاج‌ها هم سازگاری ندارد. حتی بعضی‌ها را تحمل نمی‌كند و خیلی‌ها هم هستند كه او را تحمل نمی‌كنند.

این رفتار آقای قرائتی ذاتی و فطری است یا آن را از كسی آموخته است؟
فطرت آقای قرائتی مثل ایلیاتی‌ها دست نخورده است. این هم شاید از همان خودشناسی حاصل شده باشد. آدم‌هایی كه معمولاً خیلی رنگ عوض می‌كنند؛ كسانی هستند كه خودشان را نمی‌شناسند. آن‌ها وقتی به سرمایه‌های وجودی خودشان وقوف ندارند؛ معمولاً می‌خواهند از كسی تأثیر بگیرند و شبیه به كسی شوند. خیلی از طلبه‌ها نیز همین‌طورند، مثلاً بعضی‌ها تمرین می‌كردند كه مثل آقای فلسفی- كه یك خطیب بزرگ بود،- حرف بزنند و مانند ایشان باشند. یا بعضی‌ها كه با نسل جوان و دانشگاه ارتباط دارند؛ سعی می‌كنند الفاظ و عباراتی را به‌كار ببرند كه در حوزه ادبیات روشنفكری مطرح است. اما آقای قرائتی به جای واژه‌های اسم‌دار ودهن‌پركن، ‌رفت به سراغ "خلق‌ الخلائق بقدرته و نشر الریاء برحمته" از هیچ كس تقلید نمی‌كند؛ او خودش است. نكته دیگر این‌كه چون ارتباطش را با توده‌ها حفظ كرده، با ادبیات مردم آشناست. وقتی شما با آقای قرائتی صحبت می‌كنید؛ انتظار دارید كلامش متفاوت از ادبیات مردم كوچه و بازار باشد؛ اما می‌بینید كه بعضی از حرف‌های او عین عبارات مردم است. دلیلش هم این است كه به ادبیات محاوره‌ای توده مردم توجه دارد و این خیلی ارتباطش را با آن‌ها راحت می‌كند.

معمولاً روحانیان آدم‌هایی جدی هستند و این خود به‌صورت یك اصل نانوشته درآمده است. به‌نظرتان چرا بر خلاف این عادت قدیمی، آقای قرائتی همیشه خندان‌اند؟
من این را قبول ندارم كه فقط روحانیان دارای ظاهری جدی هستند. مثلاً یك استاد غیر روحانی دانشگاه هم ممكن است ظاهری به‌شدت جدی داشته باشد. جنس آدم‌ها متفاوت است. گاهی هم، طبقه اجتماعی فرد، او را وادار می‌كند كه جدی باشد. ما هیچ‌وقت در حوزه تبلیغ دین برای كودكان و نوجوانان و نوع رفتاری كه با آن‌ها ارتباط برقرار كند، كسی را نداشته‌ایم. خود آقای قرائتی می‌گفت اولین انتخابش در زمینه تبلیغ دین این بوده كه روحانی بچه‌ها بشود. از آن‌جایی كه: «هر كه با كودك سروكارش فتاد- پس زبان كودكی باید گشاد،» باید فهمید كه بچه‌ها چگونه حرف می‌زنند؛ چه چیزی را دوست دارند و به چه چیزهایی علاقه‌مندند. شاید آقای قرائتی كتاب روان‌شناسی نخوانده باشد؛ اما از قدیم نسبت به روان‌شناسی كودك و نوجوان آشنا بود. طبیعی است كه برای صحبت با بچه‌ها هم نمی‌توان جدی بود و باید با خنده صحبت كرد.

گفتید كه آقای قرائتی خودش را به‌خوبی شناخته است. به نظر شما او چگونه به این خودشناسی رسیده است؟
خودش در مقدمه یكی از كتاب‌هایش می‌گوید: "وقتی من سطوح را تمام كردم و وارد درس خارج شدم؛ از خودم پرسیدم كه چرا می‌خواهم درس خارج بخوانم؟ نگاه كردم و دیدم كه ما پزشك بزرگ‌ترها داریم؛ متخصص گوش و چشم داریم و پزشك اطفال نیز داریم. فكر كردم كه ما آخوند مجتهد داریم، آخوند روضه‌خوان و آخوند مُبلغ داریم؛ حالا كسی را می‌خواهیم كه آخوند بچه‌ها بشود. دیدم كه من این استعداد را دارم." امیر‌المومنین (ع) می‌فرماید: "خدا رحمت كند كسی را كه خود را بشناسد و بداند از كجاست، در كجاست." این سوال در همه مراحل زندگی می‌تواند انسان را یاری كند. آقای قرائتی یك لحظه به این سوال فكر كرده و یك عمر خط خود را شناخته است.

چقدر این موفقیت را حاصل بخت و اقبال خوب آقای قرائتی می‌دانید؟
البته زمینه‌اش باید در خود انسان باشد؛ تا بخت و اقبال هم به كمك انسان بیاید. مسلماً آقای قرائتی «بخت‌یار» هم بوده است؛ مثلاً آقای مطهری او را می‌شناخته و به صدا و سیما برده است. همان‌جا وقتی كه قطب‌زاده به او می‌گوید تلویزیون جای آخوندبازی نیست و این‌جا جای هنر است؛ آقای قرائتی آن‌قدر شجاعت و اعتمادبه‌نفس داشته است كه می‌گوید من نیز یك هنرمندم. این‌جاست كه می‌گویم زمینه‌اش هم باید در آدم باشد و این یك بخت خوب است كه او وارد تلویزیون می‌شود. البته این توانایی را هم دارد كه آن‌ را حفظ كند. چون خیلی‌ها هم به تلویزیون آمدند؛ چند صباحی ماندند و بعد رفتند. یكی دیگر از بخت‌های آقای قرائتی این بود كه نماینده حضرت امام(ره) در نهضت سوادآموزی شد. در عین حال، او همكاران خیلی خوبی هم دارد. دوستانی كه در كنار او بودند و هستند و هیچ‌گاه به دنبال مطرح‌شدن نبوده‌اند و انسان‌های مخلص و بی‌ریایی بوده‌اند و هستند.

به‌عنوان یك دوست كه خیلی در كنار آقای قرائتی بوده‌اید؛ آیا عیبی هم در او دیده‌اید؟
صادقانه بگویم؛ آقای قرائتی انصافاً بدخلق هم هست. او اصلاً رفیق‌نگه‌دار نیست. اما دوستانی که با وی هستند؛ این را فهمیده‌اند که او کارهای مفیدی انجام می‌دهد و در عین حال این کارها را برای خودش انجام نمی‌دهد و برای رسیدن به یک هدف والا و مقدس این کارها را می‌کند. به همین دلیل با او ماندگار شده‌اند و می‌دانند که تندی‌کردنش از روی کینه نیست و فقط برای رسیدن به آن هدف است.

فكر می‌كنید كه اگر آقای قرائتی جزو نسل امروز بود؛ باز هم به این جایگاه می‌رسید؟
الان هم بچه‌هایی هستند که تنها با یک دقیقه تأمل، مسیر خوبی را انتخاب می‌کنند. درآن زمان هم طلبه‌های زیادی از همان نسل بودند که «قرائتی» نشدند. نه استعدادشان از آقای قرائتی کمتر بود نه سوادشان، اما «او» نشدند. چون تأمل نکردند که من کیستم و چه باید بکنم. به حوزه می‌رفتند و فکر می‌کردند كه همه باید مجتهد بشوند و به همین دلیل نه مجتهد شدند و نه «خود»شان شدند. آقای قرائتی نگفت كه من می‌خواهم مجتهد شوم؛ فکر کرد که نیاز جامعه چیست. مثل مرحوم آیت‌الله مطهری که وقتی «داستان راستان» را نوشت؛ خیلی‌ها انتقاد کردند که کسی که «انسان و سرنوشت» و «عدل الهی» را می‌نویسد؛ نباید «داستان راستان» بنویسد. اما او نگفت که چون من استاد دانشکده الهیات دانشگاه تهران هستم پس نوشتن «داستان راستان» برای من زشت است و تنها به نیاز مخاطب توجه ‌کرد.

وقتی کسی مطرح می‌شود؛ خیلی‌ها می‌خواهند شبیه به او شوند. چرا تاکنون کسی شبیه به آقای قرائتی نیامده است؟
البته از آقای قرائتی هم کسب فیض می‌شود. مثلاً خود من بعضی وقت‌ها بالای منبر یا سر کلاس که صحبت می‌کنم؛ خیلی از مثال‌هایم از آقای قرائتی است؛ چون بر من و خیلی‌ها تأثیر گذاشته است؛ اما هیچ‌کس آقای قرائتی نخواهد شد. او خودش است و هر کس دیگری هم باید خودش باشد. مثلاً در خواندن قرآن خیلی‌ها تلاش می‌کنند تا شبیه به عبدالباسط بخوانند؛ ولی نمی‌‌توانند. باید عبدالباسط را بشناسیم تا خود را هم بشناسیم و ببینیم چقدر می‌توانیم. دوره تقلید تا زمان راه افتادن است. وقتی که راه افتادی باید فکر کنی و راه خودت را پیدا کنی. هر کس باید استعدادهای خود را بشناسد و آن‌ها را باور کند. مرحوم علامه جعفری می‌فرمود: "هر حرکت نسبت به منشأ خودش متفاوت است." بعد در این مورد مثالی می‌زد که اگر مثلاً این جمله را دو نفر به یک دختر جوان بگویند: "قربون دستت بروم عزیزم، یک لیوان آب به من بده." اگر این حرف را یک پیرمرد هفتاد ساله بگوید؛ هیچ ناراحتی‌ای پیش نمی‌آید؛ اما اگر همین حرف را یک پسرجوان بگوید ناراحتی پیش می‌آید. حرف یک حرف است؛ اما منشأ متفاوت است.
آقای قرائتی یک منشأ است. بخشی از این نسخه قابل تکثیر است؛ اما خودش قابل تکثیر نیست. قسمتی از این خصوصیت‌ها قابل انتقال است؛ اما قسمتی هم ذاتی است.

نظرات

با تشكر ازشما بجهت انتشار این مصاحبه. خداوند انشاالله وجود اقای قرائتی و امثال ایشان را برای اسلام ومسلمین حفظ كند.

از انصاف وحق شناسی استاد محمدیان خیلی خوشم امد سلامت وسربلند باشند خداوند به اقای قرائتی طول عمر بدهد

آقای قرائتی یك پدیده قابل مطالعه در حوزه تبلیغ دینی است

نظر دهید

Image CAPTCHA
شناسه امنیتی داخل تصویر را وارد کنید.