احمد عزیزی شاعری درخلوتخانه ی خدایی
بسم الله الرحمن الرحیم
صبح روز بیست ویکم ماه مبارک رمضان است، نمی دانم چرا نا خواسته به یاد احمد عزیزی ی شاعر افتادم. دیشب در لیلة القدر همه ی بیماران ومرضای مسلمین را دعا کردیم و طلب شفا و عافیت، اما چرا از میان این همه بیمار، اول صبحی احمد جلو چشمم قرار گرفته است؟نمی دانم!شاید در این مبارک سحر و آن فرخنده شب، بادی از "شرجی آواز" او به سویم وزیدن گرفته است، یا این که پای در"کفشهای مکاشفه"ی او کرده ام ؟، اما هر چه است ، نوعی إحساس دلتنگی نسبت به او را در خود حس می کنم، شاید بتوانم در لابلای کتابها بگردم و دفتری از أشعار او را ورق بزنم وبوی او را از میان"لاله های زهرایی" بگیرم و یا اینکه در روز بیست ویکم برای مجلس عزای علی علیه السلام دسته گلی از"یاس کبود" ببرم. برای شفای عاجل و کامل او وهمه ی بیماران حمد شفایی می خوانم.
اما نمی دانم چرا خاطره ها هجوم می آورند؟ جلو چشم من خواهر صبور و فداکارش ایستاده است، همو که بیش از شش سال است از برادر پرستاری می کند.نامش نیز زینب است، حتما در صبوری و پرستاری برادر به زینب فاطمه سلام الله علیهما اقتدا کرده است.
ساعتی گذشته است ولی عزیزی از جلو چشمم کنار نمی رود، آن شبی را به یاد می آورم که در تالار علامه ی أمینی در دانشگاه تهران در میان غوغا و همهمه ی حاضران جلسه یکباره کفشهای خود را از پای درآورد و بر روی تریبون گذاشت، گویا آب سردی بود بر خفته ها که بیدار شوند و شعر شعور آفرین شاعر را که از " ملکوت. تکلم " می کند به گوش جان بنیوشند.
امیدوارم، دعا می کنیم، عزیزی نه از کما که از خلسه و خلوت چندین ساله ی خود با خدا برگردد و زبان مهر کرده ی خود را به حکم خدا بگشاید و شمه ای از رازهای یافته و آنچه دیده را واگوید.
من نمی دانم، اگر لب به سخن بگشاید از " احتراق لاله ها"چه خواهد گفت؟ از "یاس و پروانه"چه خواهد سرود؟ از" گل و ایوان و مهمان یک سحر"برای ما چه عطری هدیه خواهد کرد؟! ولی می دانم در این روز بیست ویکم رمضان اگر غزلی بسراید، چیزی شبیه این بیتها خواهدبود:
حضرت زهرا دلش از یاس بود/دانه های اشکش از الماس بود
داغ عطر یاس زهرا زیر ماه/می چکانید اشک حیدر را به چاه
عشق محزون علی یاس است وبس/چشم او یک چشمه الماس است وبس
ای خدای علی! در این روز شهادت علی به احترام أمیر مؤمنان علی،از تو می خواهیم آن "روستایی فطرت" را که در خلوت با توست ، از"رودخانه ی رؤیا" برگردانی تا "ترجمه ی آواز" الهی را در "سرزمین سرمه" با "باران پروانه" و "سیل گل سرخ"جاری سازد و دوباره با "بسیج کلمات"بعد از فریضه ی عشق "نافله ی ناز" را با تعریف "خوابنامه ی تناسخ" آغاز کند .اللهم اشف کل مریض .آمین یا رب العالمین.
باز هوای سحرم آرزوست/ خلوت و مژگان ترم آرزوست
شکوه ی غربت نبرم این زمان/دست تو و روی توام آرزوست
خسته أم از دیدن این شوره زار/چشم شقایق نگرم آرزوست
واقعه ی دیدن روی تو را/ثانیه ای بیشترم آرزوست
جلوه ی این ماه نکو را ببین/رنگ و رخ و روی توام آرزوست
*** آنچه داخل " " آمده نام آثار احمد عزیزی عزیز است
صبح روز بیست ویکم ماه مبارک رمضان است، نمی دانم چرا نا خواسته به یاد احمد عزیزی ی شاعر افتادم. دیشب در لیلة القدر همه ی بیماران ومرضای مسلمین را دعا کردیم و طلب شفا و عافیت، اما چرا از میان این همه بیمار، اول صبحی احمد جلو چشمم قرار گرفته است؟نمی دانم!شاید در این مبارک سحر و آن فرخنده شب، بادی از "شرجی آواز" او به سویم وزیدن گرفته است، یا این که پای در"کفشهای مکاشفه"ی او کرده ام ؟، اما هر چه است ، نوعی إحساس دلتنگی نسبت به او را در خود حس می کنم، شاید بتوانم در لابلای کتابها بگردم و دفتری از أشعار او را ورق بزنم وبوی او را از میان"لاله های زهرایی" بگیرم و یا اینکه در روز بیست ویکم برای مجلس عزای علی علیه السلام دسته گلی از"یاس کبود" ببرم. برای شفای عاجل و کامل او وهمه ی بیماران حمد شفایی می خوانم.
اما نمی دانم چرا خاطره ها هجوم می آورند؟ جلو چشم من خواهر صبور و فداکارش ایستاده است، همو که بیش از شش سال است از برادر پرستاری می کند.نامش نیز زینب است، حتما در صبوری و پرستاری برادر به زینب فاطمه سلام الله علیهما اقتدا کرده است.
ساعتی گذشته است ولی عزیزی از جلو چشمم کنار نمی رود، آن شبی را به یاد می آورم که در تالار علامه ی أمینی در دانشگاه تهران در میان غوغا و همهمه ی حاضران جلسه یکباره کفشهای خود را از پای درآورد و بر روی تریبون گذاشت، گویا آب سردی بود بر خفته ها که بیدار شوند و شعر شعور آفرین شاعر را که از " ملکوت. تکلم " می کند به گوش جان بنیوشند.
امیدوارم، دعا می کنیم، عزیزی نه از کما که از خلسه و خلوت چندین ساله ی خود با خدا برگردد و زبان مهر کرده ی خود را به حکم خدا بگشاید و شمه ای از رازهای یافته و آنچه دیده را واگوید.
من نمی دانم، اگر لب به سخن بگشاید از " احتراق لاله ها"چه خواهد گفت؟ از "یاس و پروانه"چه خواهد سرود؟ از" گل و ایوان و مهمان یک سحر"برای ما چه عطری هدیه خواهد کرد؟! ولی می دانم در این روز بیست ویکم رمضان اگر غزلی بسراید، چیزی شبیه این بیتها خواهدبود:
حضرت زهرا دلش از یاس بود/دانه های اشکش از الماس بود
داغ عطر یاس زهرا زیر ماه/می چکانید اشک حیدر را به چاه
عشق محزون علی یاس است وبس/چشم او یک چشمه الماس است وبس
ای خدای علی! در این روز شهادت علی به احترام أمیر مؤمنان علی،از تو می خواهیم آن "روستایی فطرت" را که در خلوت با توست ، از"رودخانه ی رؤیا" برگردانی تا "ترجمه ی آواز" الهی را در "سرزمین سرمه" با "باران پروانه" و "سیل گل سرخ"جاری سازد و دوباره با "بسیج کلمات"بعد از فریضه ی عشق "نافله ی ناز" را با تعریف "خوابنامه ی تناسخ" آغاز کند .اللهم اشف کل مریض .آمین یا رب العالمین.
باز هوای سحرم آرزوست/ خلوت و مژگان ترم آرزوست
شکوه ی غربت نبرم این زمان/دست تو و روی توام آرزوست
خسته أم از دیدن این شوره زار/چشم شقایق نگرم آرزوست
واقعه ی دیدن روی تو را/ثانیه ای بیشترم آرزوست
جلوه ی این ماه نکو را ببین/رنگ و رخ و روی توام آرزوست
*** آنچه داخل " " آمده نام آثار احمد عزیزی عزیز است
بیست ویکم رمضان المبارک ١٤٣٤/محمدیان
- روزنوشتها
- 19828 مرتبه بازدید
نظرات
مرتضى صادقي
8 مرداد, 1392 - 12:23
لینک مستقیم
خداوند ایشان را با همه ی
خداوند ایشان را با همه ی بیماران شفای عاجل مرحمت کند ، از یاد کرد های استاد محمدیان کمال تشکر را دارم .
سهيلا شادكام
8 مرداد, 1392 - 12:29
لینک مستقیم
از یاد کرد آقای دکتر محمدیان
از یاد کرد آقای دکتر محمدیان و قلم زیبا و شیوای ایشان که تضمینی نیکو از آثار شاعر گرانقدر آقای احمد عزیزی را در یاد داشت خود کرده اند ،تشکر می کنم.و به عنوان یک همو طن کرمانشاهی به داشتن عالمان دینی که حق شناس و یاد آور چهره های فرهنگی و أهل خدمت و افتخار ملت هستند به خود می بالم.استاد محمدیان بسیار ازشما متشکرم.
حمزه
8 مرداد, 1392 - 12:32
لینک مستقیم
شاعر چو شاعر ببیند خوشش آید
شاعر چو شاعر ببیند خوشش آید.ولی در هر حال خداوند همه ی بیماران را به احترام امروز شفا عنایت کند.من هم سرپلی أم.
هانيه تسليمي
8 مرداد, 1392 - 14:55
لینک مستقیم
من به خواهری مانند خواهر آقای
من به خواهری مانند خواهر آقای عزیزی ،زینب خانم عزیزی مباهات می کنم خداوند اجر و صبر ایشان را زیادتر کند وبه برادرشان سلامت و شفا مرحمت کند.
رضوانه
8 مرداد, 1392 - 23:58
لینک مستقیم
یادش به خیر روزی که مقام معظم
یادش به خیر روزی که مقام معظم رهبری از احمد عزیزی عیادت کرد وقتی عزیزی چهره رهبری را دید با آنکه به دیگران عکس آلعمل نشان نمی داد ، لبخند بر لبانش ظاهر شد.
جوانمرد
9 مرداد, 1392 - 04:39
لینک مستقیم
خداوند به حق زهرای مرضیه شفای
خداوند به حق زهرای مرضیه شفای او را صله ی غزل یاس کبود قرار دهد .آمین یا رب العالمین
عباس
9 مرداد, 1392 - 13:10
لینک مستقیم
با یاد آوری شما دلمان برای
با یاد آوری شما دلمان برای غزلهای ناب و شعرهای تر وتازه آیینی عزیزی تنگ شد.اللهم اشف کل مریض
إبراهيمي
9 مرداد, 1392 - 13:12
لینک مستقیم
جانم به فدای رهبری که
جانم به فدای رهبری که متواضعانه سراغ أهل فرهنگ و أدب را می گیرد.عشق منی سید علی
خداوند به شاعر أهل بیت احمد آقای عزیزی شفای عاجل مرحمت کند.
شفق
26 آذر, 1392 - 00:30
لینک مستقیم
از استاد احمد عزیزی خبر تازه
از استاد احمد عزیزی خبر تازه ای دارید؟تورو خدا ایشان را و همه مریض ها رو دعا کنید
نظر دهید