گفت‌وگوی خبرگزاری کتاب ایران با دکتر محمدیان

با دکتر محمدیان به گفت‌وگو نشسته‌ایم:
* آثار شما از تنوع موضوعی برخوردار است دلیل این رویکرد چیست؟
شاید تعداد عناوین، حکایت از تنوع داشته باشند ولی تقریبا همه نوشته‌ها و مباحث مطروحه از جانب من از دهه هفتاد به این طرف، از یک منطق و مبنای مشترک تبعیت می‌کند. تلاشم بر این بوده که همه مباحث و موضوعاتی که مطرح می‌کنم از منظر اسلام به آن‌ها بنگرم و دیدگاه اسلامی را آنگونه که براساس متولوژی اجتهادی می‌فهمم، بازگو کنم. به عنوان مثال در «نگاه دیگر به حقوق فرزندان از دیدگاه اسلام»، به مساله حقوق کودکان از زاویه نگاه آیات و روایات توجه داده‌ام و در این نوشته، وسعت نظر اسلام در حقوق فرزندان بیان شده است. به عنوان مثال حق بازی، حق نامگذاری، حق شیر مادر خوردن، حقوق فرزندان در دوران پیش از ازدواج والدین و دوره جنین با یک بازنگری و در مقایسه با کنوانسیون حقوق کودک مطرح شده است.
حتی در کتاب «روایت روزگار کودکی» خاطرات خود را با این رویکرد برای مخاطبان تحلیل کرده‌ام چون درصدد این بوده‌ام که نگاه تربیتی اسلامی را با شاهد مثال‌هایی بیان کرده باشم.
یا این که در مجموعه مقالات «ردپای اندیشه» یا کتاب «یادداشت‌ها برداشت‌ها» اساسا همین رویکرد حاکم بوده و دلیل این مطلب هم این است که هر کس برای خود صاحب یک سامانه و منظومه فکری است و من نیز در این منظومه سیر می‌کنم و با آن دستگاه فکری محیط و پیرامون خودم را تحلیل می کنم.

* به نظر شما این مطلب با آزاد اندیشی مغایرت ندارد؟
چه مغایرتی دارد؟ هر کس برای خود جهان‌بینی خاص دارد. جهان و انسان را با همان نگاه تفسیر و تحلیل می‌کند. تعصب جاهلانه و نگاه غیر عاقلانه به پدیده‌ها و روابط بین آن‌ها مغایر آزاد اندیشی است.

* این که شما از قبل موضع خود را مشخص کرده‌اید که دینی بیاندیشید، این ایجاد محدودیت نمی کند؟
چرا؟ من از اول به این انتخاب رسیده‌ام که دینی بیاندیشم، اما دینم را از سر علم و آگاهی و بصیرت پذیرفته‌ام. آن کسی که از قبل، با موضوع دین ستیزی یا دین گریزی وارد میدان مباحثه می‌شود، آیا او آزاد اندیش است؟ یا به فرض این که کسی با نگاه خنثی نه آن طرفی و نه این طرفی به موضوعات توجه و آن‌ها را تحلیل کند آیا خود این انتخاب، نوعی محدوده تعیین کردن نیست؟! ما چه دین داشته باشیم، به معنای ادیان آسمانی و چه دین را انکار کنیم باز هم دین داریم. البته در انکار دین آسمانی، به دین باطل گرویده‌ایم.
من مسلمانم، لذا به عالم و آدم از این زاویه نگاه می کنم. این نگاه اسلامی به من می‌آموزد که جان و جهان را مخلوق خدا بدانم و به عالم و آدم با نگاه مثبت بنگرم و برای آن‌ها آغاز و انجام بشناسم. انسان‌های مسلمان را، هم کیشان خود و غیر مسلمانان را هم نوعان خود بدانم و حق آن‌ها را محترم بشمارم و رابطه خود را با آن‌ها به میزان قسط و عدل تنظیم کنم و حتی در موقع ستم دیدن از آن‌ها، از جاده عدالت با آنان خارج نشوم و عدالت را معیار تقوی بدانم و تقوا را ملاک برتری.
خب این موضع چه محدودیتی در شناختن حق ایجاد می‌کند؟ یقینا تفکر و اندیشه بر معیار وحی به حکم خود عقل راه صواب است.

* اجازه بدهید به کتاب‌هایتان برگردیم، شما در میان آثارتان هم کتاب ادبی دارید، هم اخلاقی، هم فلسفی و هم قرآنی، این‌ها به نظر شما چگونه قابل جمع است؟
به همان گونه‌ای که در ذهن من جمع شده‌اند، قابل جمع است. ببینید، من رشته تحصیلی دانشگاهی‌ام، ادبیات است البته ادبیات عرب و ادب تطبیقی، از کودکی نیز در محیط خانواده با نفیس‌ترین کتاب ادبی فارسی و ایرانی، اسلامی یعنی گلستان سعدی انس گرفته‌ام. به طور حتم این پیشینه مرا علاقه‌مند بهره گرفتن از این موهبت و زبان و ادب فاخر و نفیس می‌کند که ریشه‌های اندیشه خود را در میان و لابلای آثار ادبی اعم از فارسی و عربی و ترکی آذری جست‌وجو کنم. لذا توحید و خداشناسی در ادب پارسی را پی‌گرفتم تا بگویم ادیبان و فرهیختگان ملک ادب فارسی چگونه مفاهیم و معارف دینی اعم از قرآنی و روایی را در جاری زلال ادب پارسی آمیخته و به کام جان فارسی خودتان و فارسی گویان ریخته‌اند و شعر و نثر آن‌ها با این آموزه‌ها جاودانه شده است. تحمیدیه سعدی، دیباچه، توحیدی فردوسی، حمدیه‌های نظامی، سپاسنامه الهی خاقانی، همه افسرانی پرزیب و زینت بر تارک ادب فارسی‌اند.
یا این که ساقی نامه‌های زبان آذری نشانگر روح خدا آشنای این قوم و جمعیت، در آینه عرفان اسلامی است. مگر کسی می تواند صراف و سید عظیم شیروانی و فضولی را در حوزه ادب اسلامی اعم از فارسی و ترکی و عربی نادیده انگارد. من با همان علقه مسلمانی به این ادب آویخته‌ام یا این که در میدان پروسعت ادب عربی که بقایش را وام دار قرآن است، چکامه و قصیده‌هایی را برگزیده‌ام که حماسه، خون و شهادت حسینی و شجاعت و در عین حال مظلومیت شیعی را به روایت نشسته است، شعر فاخر سیدرضی، سید حمیری، دعبل و کمیت در انتقال ارزش‌ها کم نظیرند و ای بسا در میدان مبادله، ابن فارض مصری را در خمریه با عطار و حافظ و مولانا، سنایی و فضولی و سید عظیم شیروانی و حجت‌الاسلام نیر تبریزی و همه را با هم در حال داد و ستد ببیند. به همین دلیل من به ادبیات علاقه‌مند شده‌ام. ولی متاسفانه هنرمندان ما به این جان مایه‌های داستانی و بن مایه‌های اعتقادی کمتر توجه می‌کنند. خدا رحمت کند مرحوم استاد مصطفی زمانی را که چقدر زحمت کشید تا داستان‌های قرآنی را به زبان امروز باز آفرینی کند. این کار ناتمام آن مرد باید به دست نویسندگان روزگار ما، آنهایی که خود را در آستان قرآن مسوول می‌دانند، پیگیری شود.
نهج‌البلاغه مجموعه بزرگی است از مردی بزرگ، آیا می‌شود از کنار این دریا گذشت و خود را تردامن نکرد؟ من هرچه فکر می‌کنم، می‌بینم جفا کاران به علی علیه‌السلام تنها کسانی نیستند که او را از سند رهبری امت اسلامی کنار گذاشتند و نوبت او را به تاخیر انداختند بلکه همه آن‌هایی‌اند که اندیشه‌های علی علیه‌السلام را در میدان سیاست و فرهنگ و تربیت بر نمی‌تابند و با داشتن چنین منبع عظیم به دریوزگی اندیشه‌ها و نظریه‌های دیگران می‌پردازند، از نظریه عدالت علی(ع) به تئوری رفاه لیبرالیستی پناه می‌برند و از کرامت آدمی مورد سفارش علی(ع) به تامین لذت حیوانی انسان می‌پردازند.
به همین جهت است که آرزو می‌کنم درس‌های نهج‌البلاغه بازنویسی و بازخوانی شود تا نسل ما بداند پیرو چگونه امامی است و باید از او چگونه پیروی کند.
مباحثی فقهی و حقوقی بایدها و نبایدهای زندگی انسان متدین را در عرصه زندگی و فردی بیان می کند. در این مقالات و نوشته‌ها تلاشم بر این بوده است که فقه و زندگی با هم و به عبارتی زندگی بر مبنای فقه را متناسب با مقتضیات حیات امروزی مطرح سازم. مباحثی مانند محیط‌زیست، هنر، اقتصاد، مسکن، حضانت و خانواده را در نسبت با فقه بازخوانی کنم.
اگر ملاحظه و تامل کنید در همه این‌ها یک گوهر مشترکی وجود دارد که آن اسلام است و می تواند در یک مسلمان قابل جمع باشد. نیازهای فکری و فرهنگی نسل امروز را در همین ساحت جست‌وجو می کنم و بر همین اساس بر بزرگان پیشنهاد می کنم که کرسی ادبیات تطبیقی را حداقل بین این سه زبان اسلامی یعنی فارسی و ترکی و عربی در دانشگاه‌های ایران بنیان نهند و از گنج‌ها و گنجینه‌های ادب اسلامی در این سه زاویه گردگیری و غبار روبی کنند. یقینا یکی از راه‌های مقابله با تهاجم فکری و فرهنگی غرب، سنگر گرفتن در پشت خاکریز ادب اسلامی، نه خاکریز که اردوگاه ادب اسلامی است. ترویج این فرهنگ و ادب دل‌ها و ذهن‌های انسان‌ها را با کمتر مقاومتی تسخیر می کند، چون این ادبیات خاستگاه فطری و وحیانی دارد. امروز مولانا در مغرب زمین معروف شده است این امکان برای عطار و حافظ و سعدی و نظامی و سنایی نیز وجود دارد. همان طور که من در کلاس‌های بازخوانی مثنوی مولانا به چشم خودم دیده‌ام و می‌بینم که جوان، با دریافت پیام‌های این عارف مسلمان چگونه به مرز استغناء از آستانه عرفان‌ها و شبه عرفان‌های وارداتی باز می‌گردد.
از سوی دیگر به عنوان یک طلبه تربیت شده در حوزه‌های علمیه و خوشه چین از معارف اسلامی و قرآنی همتم معطوف به قرآن و نهج‌البلاغه و صحیفه سجادیه بوده است. قرآن متقن‌ترین سند مسلمانی ماست. هیچ متن و سندی در میان مسلمانان به استحکام قرآن نیست، قرآن حجت موجه ماست چرا به قرآن نپردازیم؟ و اصلا چرا به قرآن کمتر می‌پردازیم؟ قرآن می‌تواند بهانه و دستمایه همه‌گونه آفرینش ادبی، هنری، عرفانی و مستند همه دریافت‌های فقهی و حقوقی و سیاسی و اجتماعی باشد. داستان‌های قرآنی منبعی بسیار غنی برای ادبیات داستانی ماست. داستان‌هایی که در آن‌ها عبرت، بصیرت و تدبر نهفته است، احسن القصص در قرآن آمده است. فضا سازی زیبای داستانی در این قصه‌ها همراه با حق بودن موج می‌زند. مراجعه لازم است و اساسا زندگی یک مسلمان باید با همین ساخته و پرداخته شود. البته پردازش این مباحث با هدف پاسخگویی به نیازهای امروز زندگی در ابعاد گوناگون به لحاظ تخصصی، پرزحمت و زمان بر و محتاج تلاش گسترده علمی و شاید به صورت جمعی نیز باشد.

* نکته خوبی را مطرح کردید آیا شما در کارهای علمی به کار جمعی نیز پرداخته‌اید و به این موضوع چقدر اهمیت می‌دهید؟
بله، روش آموزش‌های طلبگی برخلاف شیوه متداول و رسمی آموزشگاهی، مبتنی بر مباحثه گروهی است. معمولا در دوران طلبگی با دو نفر از هم مباحثه‌ای‌ها، درس‌های روزانه را مرور و تکرار و مباحثه می‌کردیم. این روش بسیار سازنده است و بر همین اساس حتی بسیاری از کتاب های غیر درسی را در دوره نوجوانی به صورت گروهی مطالعه می‌کردیم. از آن زمان یاد گرفته‌ام کارهای مطالعاتی، پژوهشی جمعی را ارج بگذارم و از مزایای آن بهره‌مند شوم و از مزایای آن هم افزایی فرصت مطالعه، دقت و توجه از زوایای مختلف نسبت به موضوع، سرعت در انتقال مفاهیم است. شاید برای برخی از جوانترها قابل توجه باشد که بدانند یک صد و چهارده جلد کتاب بحارالانوار را در شب‌های ماه مبارک رمضان با 5 نفر از دوستان طلبه مطالعه و مرور کردیم و در دو ساعت در هر روز، هر یک از ما گزارش یک جلد از بحار را ارایه کرد و استفاده بردیم.
در نگارش نیز به همین شیوه عمل می‌کنم مثلا الان کتاب فرهنگنامه قرآن کریم را که دو جلد از آن از سوی انتشارات مدرسه منتشر شده، به صورت گروهی آماده می‌کنیم یا این که ترجمه تفسیر المعین را تقسیم کرده و هر 6 جز از قرآن را یک نفر ترجمه کرده است که دو جلد از آن نیز چاپ شده و در دسترس علاقه‌مندان است.

* ظاهرا شما نظارت علمی این کتاب‌ها را برعهده دارید؟
بله، کار دوستان نویسنده و مترجم را یک نوبت هم من بازبینی می‌کنم ولی خودم نیز دست به قلم می‌برم و برخی از مقالات را نیز که سهم من شده می‌نویسم.

* کار دیگری نیز دارید که به صورت جمعی به آن بپردازید؟
بله، یک کار بسیار مهمی را سال‌هاست که می‌خواهم در حوزه تعلیم و تربیت انجام بدهم و هنوز توفیق آن را پیدا نکرده‌ام: ولی اخیرا اسباب و لوازم آن تا اندازه‌ای فراهم شده و آن «تالیف دایره المعارف تعلیم و تربیت اسلامی» است. بخشی از مدخل‌های آن تهیه و آماده شده است. طی مشورتی که با برخی از صاحب نظران و اهل تجربه در دایره المعارف نگاری مانند فقید دکتر سیدجعفر شهیدی و استاد گرانقدر آقای دکتر حداد عادل داشته‌ام، مقالات ان‌شاء‌الله ابتدا به صورت تک نگاشت منتشر خواهند شد تا بعد از پیشرفت بخشی از کار، به صورت رسمی و با عنوان دایره‌المعارف ارایه شود. بسیار پر واضح است که کار عظیم دایره‌المعارف نویسی از عهده و عده یک نفر خارج است و نیازمند پشتوانه مالی، علمی و انسانی زیادی است؛ حال، به قول قدیمی‌ها یا علی گفته و به میدان آمده‌ایم. از خداوند مسألت می‌کنیم که در انجام این مهم گروه همکار را تایید بفرمایید. البته مناسب بود که برای این کار وزارتخانه‌های علوم و تحقیقات یا آموزش و پرورش پیشقدم می‌شدند. به‌رغم مراجعات و پیشنهادهایی که از سال 73 به این طرف به برخی از وزیران محترم و مسوولان فرهنگی کرده‌ام و با آن که طرح و پیشنهاد را ستوده‌اند ولی از اقدام خبری نشد، لذا احساس کردم به مصداق هر پیشنهادی که کردی خود باید بدان قیام کنی، قرعه فال را به نام خود زدم و با حمایت معنوی یکی از مراجع عظام تقلید، وارد این کار شدیم.

* آثار منتشر نشده شما، کی منتشر می‌شوند؟
این با خداست. برخی از دوستان کمک می‌کنند، مخصوصا درس‌ها و مباحث قرآنی و نهج‌البلاغه که زودتر از نوار استخراج و ویرایش شوند ولی وسواس خودم مانع سرعت کارهاست. اگر بتوانم از کارهای اجرایی معاف شوم، در این کار متمرکز خواهم شد.

* ظاهرا شما کار نشر آثار دیگران را به عهده دارید؟
نه، کار انتشاراتی ندارم. موقعی که در ستاد اقامه نماز مسوولیت معاونت تحقیق و تالیف و معاونت فرهنگ و پژوهش را به عهده داشتم، تقریبا متجاوز 140 عنوان کتاب درباره نماز را توانستیم با کمک همکارانم منتشر کنیم به ویژه آثار نویسندگان جوان و جوانان نویسنده که طی مسابقات سالانه به همین عنوان ارایه می‌شد. البته این معنا را وظیفه خود می دانم که بچه‌های نویسنده به ویژه نویسندگان نوقلم را تشویق و حمایت کنم. در اثر این تشویق‌ها و فراهم آوردن فرصت‌ها، استعدادها شکوفا می‌شوند. من اندک توفیق خودم را مدیون تشویق‌ها و حمایت‌های استادان و بزرگوانی می‌دانم که در خواندن و نقد نوشته‌هایم مدارا کردند و دستم را گرفتند. خود من در این مسابقه نویسندگان جوان شاهد ظهور جوانان نویسنده‌ای بودم که اگر کار را پی‌بگیرند و مورد حمایت واقع شوند، در عرصه ادبیات دینی به سرمایه‌های خوب، قابل اعتناء و اعتماد دست پیدا خواهیم کرد.

* سوال دیگرمان درباره پایان نامه‌های دوره کارشناسی ارشد و دکتری شماست. چرا این موضوعات را انتخاب کردید، ضرورت این کارها چه بود و با آن منظومه فکری شما چه نسبتی دارد؟
همانطور که می‌دانید رساله کارشناسی ارشد من «درباره مفسران شیعه» است. پیشتر گفتم که بعد از مطالعه کتاب التفسیر و المفسرون دکتر ذهی -‌از دانشمندان مصری- که در دو جلد به زبان عربی منتشر شده است، احساس کردم که ایشان به‌رغم فضل و کمالشان، مرتکب یک بی‌انصافی علمی شده‌ و انبوه و کثیری از مولفات و مصنفات علمای امامیه و شیعه ا در زمینه علوم قرآنی و تفسیر نادیده گرفته‌اند و علاوه بر آن، اتهام بی‌اساسی نیز به شیعه وارد کرده که اساس شیعه تفسیر قابل اعتنایی ندارد و آنچه هم به عنوان تراث تفسیری شیعه مطرح شده، مشتی اسرائیلیات و علوم غریبه و جفرات که در صدد ترجیح علی و فرزندان او به سایر صحابه است. خب، این حرف و ادعا از آدمی مانند ایشان بسیار عجیب می‌نماید. لذا احساس وظیفه کردم تا طی این رساله با برشمردن و معرفی مفسران شیعی و آثار آنان به این گزافه پاسخ بگویم. چگونه می‌شود متجاوز از صدها عالم و مفسر و چندین هزار جلد کتاب تفسیری را نادیده انگاشت؟ همین ابن عباس که از ایشان در میان صحابه به عنوان صاحب اولین تفسیر نام می‌برند، خود را شاگرد امیرالمومنین و امام المفسرین علی‌بن ابی‌طالب علیهم‌السلام معرفی می‌کند. بزرگانی مانند ابی بن کعب، سعید بن جیر، جابربن عبدالله، آرا و روایات تفسیری آنان بسیار معروف‌تر از آن است که آن‌ها را انکار کرد. مجموعه‌های تفسیری با مشرب‌ها و روش‌های متفاوت مانند تبیان، مجمع البیان، جوامع الجامع عیاشی، قمی، نعمانی، نورالمتقین حویزی و ده‌ها عنوان تفسیر از مفسران متاخر همه دلیل تعصب یا بی‌خبری این نویسنده محترم است. لذا به منظور روشنگری دست به این کار زدم اما پیش‌بینی نمی‌کردم که زمان طولانی از من خواهد گرفت و در مسیر پژوهش و مراجعه به منابع و مآخذ و رویت اصل مدارک در کتابخانه‌ها، با مشکلاتی که پیش آمد، مواجه خواهم شد. البته لازم به یادآوری است که علامه سترگ و کتاب شناس زبردست، مرحوم آغابزرگ تهرانی در جلد چهارم الذریحه نسبت به ذکر اسامی این کتاب‌ها و مولفان آن‌ها به زبان عربی پرداخته است اما ترجمه احوال مفسران و مشرب آنان و معرفی وافی به مقصود از آثار صورت نپذیرفته و البته دأب و قصد علامه مرحوم نیز رعایت اختصار و اجمال در حد معرفی اولیه بوده است که سعی ایشان پیش حق تعالی مشکور است. این نکته را نیز اضافه کنم که همین ترجمه جلد 4 الذریحه را دانشگاه شیراز پیش از انقلاب منتشر کرده که با کمال تاسف، مترجم محترم که یکی از استادان محترم امروز است، بدون هیچ اشاره‌ای به صاحب اصلی اثر -‌که مرحوم علامه آیت‌الله آغابزرگ تهرانی است-‌ کار را به نام خود بسته است که بنده بسیار از این کار رنجیده خاطر شدم و البته در مراجعه تصادفی به یکی از مجلات تخصصی پیش از انقلاب، به نام راهنمای کتاب در یکی از شماره‌هایش نامه اعتراض فرزند مرحوم آغابزرگ تهرانی، آقای منزوی را خطاب به مترجم دیدم که در آن سال‌ها مرقوم شده بود.
اما رساله دکتری بنده، تصحیح و تعلیق کتاب شریف مجمع البحرین شیخ فخرالدین طریحی است. با این کتاب معتبر و شریف در دوره طلبگی در مدرسه طالبیه تبریز آشنا شدم. استاد تفسیرما، حضرت آیت‌الله محدث در مباحث تفسیری خویش به این کتاب بیشتر ارجاع می‌دادند و محل شاهد معنا و دلالت‌های واژگان قرآنی را از این کتاب شریف نشان می‌دادند. در این کتاب، معانی لغات با شاهد مثالی از قرآن و روایات بیان شده است به همین دلیل نویسنده نام مجمع البحرین یعنی «محل جمع دو دریا» -کتاب و سنت-‌ بر آن گذاشته است. ویژگی دیگر این کتاب در این است که لغات را براساس لام الفعل تنظیم کرده، یعنی به روش متداول امروز نمی‌توان لغت‌ها را در آن جست‌وجو کرد و یافت. مثلا امروز در کتاب های لغت واژه «دخل» در سر عنوان «دال» جست‌وجو می‌شود ولی این واژه را «در مجمع البحرین» باید در قسمت «لام، اوله الدال» رهگیری کرد. این روش برای دانشجویان و طلبه‌های زمان، مشکل و وقت‌گیر است. لذا در اولین قدم کاری که ما کردیم، تنظیم و ترتیب لغات براساس فاءالفعل بود. البته همزمان با این کار را آقای محمود عادل نیز در 6 جلد کتاب نعمت مجمع البحرین انجام دادند که دفتر نشر فرهنگ اسلامی آن را منتشر و به بازار عرضه کرد. البته یک کاستی، دامن کار خوب آقای عادل را گرفت که در متن خیلی توجه نکرده‌اند. بسیاری از جاها که مولف در تنظیم قبلی نوشته «کما سیاتی» باید «کمامر» می‌شد و همچنین عکس آن، که این کار اتفاق نیافته بود.
مطلب دیگر این که برخی از لغات عربی نیز بود که در مصنف شیخ طریحی از قلم افتاده است. ما این افتاده‌ها را براساس سه کتاب، مقررات راغب، التحقیق فی کلمات القرآن مرحوم استاد مصطفوی و لسان العرب ابن منظور شناسایی کرده و با استفاده از بحار الانوار و قابوس قرآن با ذکر شواهد روایی و قرآنی، تکمیل کردیم. البته انگیزه این کار علاوه بر علاقه‌ای که به این کتاب داشتم، باز بی‌انصافی فرهنگستان ادبی سوریه بود که کتاب المعجم الوسیط زیر نظر آن‌ها چاپ شده و بسیاری از لغات را نیز از مجمع البحرین اخذ کرده‌اند ولی نامی از آن نبرده‌اند. همین مرا واداشت تا با تکمیل این کتاب ضمن صیانت و ترویج این اثر علمی شیعی، استفاده از آن را برای طلاب و دانشجویان آسان کنم و از سوی دیگر، یادآور شوم که مجمع البحرین ماخذ و سند چه کتاب‌هایی بعد از خود نیز شده است.
این نکته را نیز ذکر کنم که مرحوم شیخ فخرالدین طریحی، دانشمند بزرگ و قرآن شناسی عالی مقدار است که علاوه بر مجمع‌البحرین-‌ که در سه جلد بزرگ رحلی و 6 جلد به قطع وزیری منتشر شده-‌ کتاب شریف تفسیر غرائب القرآن و المنتخب من ؟ نیز از آثار آن بزرگوار است.

* در بین نوشته‌های شما، مواردی دیده می‌شود که به عنوان مقدمه بر مجموعه‌های شعری نگارش یافته یا این که چند کتاب و دفتر شعر را درباره نماز گزینش و انتخاب کرده‌اید؛ مثل کتاب های باغ بی‌فصل، پژواک عشق، مثل فرشته، آیا خود شما نیز طبع شعر و دیوان شعر دارید؟
خب به جهت ذوق و قریحه شخصی شعر را دوست می‌دارم و برخی از سروده‌های شاعران مخصوصا شاعران جوان را درباره نماز گزینش و برای انتشار آماده کرده‌ام که از تعدادی از آن‌ها نام بردید. اما اجازه بدهید به جای طبع شعر بگویم من تب شعر دارم هرگاه به سراغم بیاید هذیان می‌گویم که بعضی، آن‌ها را شعر می‌دانند ولی آن‌ها را برای خود می‌خوانم و سروده‌هایم به تعبیری پرده نشین است و عشوه در کوی و برزن نمی‌کند.

* چند ساعت در روز مطالعه می‌کنید؟
پیشتر، یعنی دوران تحصیل و تدریس، معمولا چند ساعت مطالعه علمی داشتم ولی از زمانی که کار اجرایی بر دوشم افتاده، نذر کرده‌ام که حداقل یک ساعت مطالعه جدی داشته باشم و اگر چنین نشود، باید فردای آن روز را روزه بگیرم، البته در دوران نوجوانی با کسی قرار گذاشته بودم که من برای ایشان کار کنم و ایشان به جای مزد، کتاب مورد مطالعه روزانه مرا تامین کند که بعد از یک ماه منصرف شد. چون آخر ماه به 43 جلد کتاب رسیده بود! گاهی به هفت ساعت در روز هم می‌رسد.

* مطالعات جانبی شما در چه موضوعاتی است؟
معمولا در سفرها و بین راه‌ها کتاب‌های رمان و داستان و شعر می‌خوانم و در حوزه‌های مختلف به تناسب نیاز مراجعاتی به متون دارم. در حوزه علوم تربیتی و روان شناسی، مدیریت، سیاست و فلسفه زیاد می‌خوانم البته گاهی نیز به صورت تفننی در فرصت و فاصله‌های کاری مجله و نشریات را تورق می‌کنم.

* اهل خانه چقدر مطالعه می‌کنند؟
بچه‌ها به دلیل این که دانشجو هستند و همسرم نیز به اقتضای شغلش که دبیر است، مطالعه درسی و غیر درسی دارند البته اینترنت نیز گاهی برای آن‌ها جای کتاب را تنگ می‌کند وی خود من هنوز به کتاب کاغذی بیشتر از انتشارات الکترونیکی علاقه‌مندم. اساسا کتاب چیز دیگری است مثل سفره رسمی غذا. اینترنت و رایانه از این قبیل تکنولوژی‌ها را در حد ساندویچ و فست فود می‌شود قبول کرد.

* از انتشاراتتان بگویید.
مجوز نشر «سوسن» را چند سال قبل گرفتم. تعدادی از آثار دوستان را در حوزه دین و ادبیات منتشر کرده‌ام البته فرصت فعال‌سازی آن را ندارم همان طور که مجال برای انتشار نشریه آویشن را نیز پیدا نکردم و در این سال‌ها فقط توانستم به پایمردی همکاران ستاد نماز، فصلنامه نیایش را منتشر کنم.

نظر دهید

Image CAPTCHA
شناسه امنیتی داخل تصویر را وارد کنید.