بانوی انقلاب، بانوی قدس ایران
بسمالله الرحمن الرحیم
مجال و فرصتی فراهم آمده است به مناسبت بزرگداشت مقام بانوی قدس ایران، بانوی انقلاب اسلامی، همسر امام خمینی رضوانالله تعالی علیها، سرکار حاجیه خانم خدیجه ثقفی ابراز ارادتی به خاندان و خانمان آن امام راحل بنمایم. بانویی که عمری با شکیبایی، عشق و احترام در کنار بنیانگذار جمهوری اسلامی همراه او و مایۀ سکینه و آرامش او به گاه طوفان و حادثه و انقلاب بود.
اما دوست دارم پیش از پرداختن به برداشت آزاد خود از روایات زندگی آن بانوی بزرگوار با الهام از ادبیات قرآنی و معارف اسلامی مقدمهای بر آن بنگارم.
یکی از نشانههای رحمت و حکمت خداوندی در آفرینش انسان برای کسانی که جان مایة فکرو اندیشه ورزی دارند، سرشت اجتماعی و نیاز وی به انس و آرامش و اطمینان در کنار همسر است. « وَمِنْ آیَاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَکُم مِّنْ أَنفُسِکُمْ أَزْوَاجًا لِّتَسْکُنُوا إِلَیْهَا وَجَعَلَ بَیْنَکُم مَّوَدَّةً وَرَحْمَةً»1
این نیاز به سکونت و آرامش زاییدۀ نیاز طبیعی نیست بلکه ضرورت نیاز فطری است که حتی در بهشت اولیۀ آفرینش الهی نیز چنین نیازی بوده است و خداوند بدان پاسخ داده است: « یَا آدَمُ اسْکُنْ أَنتَ وَزَوْجُکَ الْجَنَّةَ»2 هرچند در آفرینش انسان «آدم» در کانون توجه است اما از بدو آفرینش، او تنها رها نشده است بلکه در تّرتب خلقت بلافاصله به زوج او که همسر اوست و در آفرینش با او یکسان ولی در جنسیت با او متفاوت است، اشاره رفته است:
« یَا أَیُّهَا النَّاسُ اتَّقُواْ رَبَّکُمُ الَّذِی خَلَقَکُم مِّن نَّفْسٍ وَاحِدَةٍ وَخَلَقَ مِنْهَا زَوْجَهَا وَبَثَّ مِنْهُمَا رِجَالاً کَثِیراً وَنِسَاء»3 .
لذا مطالعۀ تاریخ تمدن انسانی، این نکته را به وضوح نشان میدهد که چرخ کمال حیات انسان به دست زن در سیمای قدسی و مهربانانۀ همسر و مادر و دختر و خواهر میچرخد. مرد بیوجود زن موجودی ناقص و ناتمام است. در ادبیات دینی ما به ویژه کتابهای آسمانی و جوامع روایی به این حقیقت تأکید فراوان شده است و آنچه از زن توقّع رفته، خیر و کمال و صلاح بوده است. اگر نقد و انتقادی از رفتار برخی از زنان در قرآن کریم و متون روایی به چشم می خورد از آن جهت است که زن از مسیر کمال خود خارج و فروتر از مقام والای خویش ظاهر گشته است. خروج او از مسیر کمال، نه سقوط یک فرد بلکه بیراهه رفتن یک مربّی و الگوی زیست معنایی است که هدایت دیگر انسانها را نیز به مخاطره میاندازد.
اگر در قرآن کریم از بانوانی همچون آسیه و مریم تقدیس و تکریم میشود، به خاطر آن است که در مسیر حیات کمالی انسان، نقش پیش برنده داشتهاند و اگر از رفتار و کردار همسران صالح و لوط انتقاد میشود نه تنها از آن جهت است که آنها به دعوت پیامبران الهی که اتفاقاً همسر آنان هستند، ایمان نیاوردهاند بلکه بیشتر به این خاطر است که در عمل نکردن به وظیفۀ خویش مسیر انحطاط دیگران را هموار ساختهاند و این خلاف انتظار و توقع از وجود زن و رفتار پر عطوفت و پر مهر و احساس زنانه است وگرنه کافران دیگر کینهتوزانه با اهداف پیامبرانی لوط و صالح معارضه داشتهاند.
تاریخ انسان به ویژه انبیاء و اولیاء الهی مشحون از چنین مصادیقی است.
در کنار ابراهیم قهرمان توحید، هجرت هاجر، صبر و شکیبایی او به غربت و رنج و تحمل او در تربیت فرزندی همچون اسماعیل و آمادگی به ایثار و فداکاری در اجرای اوامر الهی مصداق همسری شایسته و مادری مهربان را به نمایش میگذارد و او را تبدیل به نماد تعظیم شعائر الهی میسازد که جای پای او، قدمگاه سعی مؤمنان در طول تاریخ میگردد.
موسی به همراه همسری مهاجر از خاندان شعیب نبی به سوی فرعون برمیخیزد و به همراهی زنی حق پذیر، حقیقتجو و حقگو به نام آسیه انقلاب خود علیه فرعون را ادامه میدهد. عیسی در دامن مادری مطهره به نام مریم که برگزیدۀ زنان روزگار خویش است، دم مسیحیایی مییابد و مردگان و خستگان را زنده و شفا میبخشد تا نشانۀ الهی او برای مقابله با ستم و جور قیصر باشد.
و پیامبر خاتم که صلوات خداوند و فرشتگان بر او و خاندان او باد، به حمایت همسری همچون خدیجه دورۀ سیزده سالۀ مکه را بشکوه و استوار سپری میکند و فراق وی عام الحزن او میگردد.
و این سلسلۀ مردان، از سمیه و یاسر و علی و فاطمه و حسین و زینب و هر مرد موفق شناخته و ناشناختۀ تاریخ تداوم یافته است.
اما در انقلاب اسلامی و زندگی رهبرکبیر و بنیانگذار جمهوری اسلامی نیز این سنت جاری بوده است، همچنانکه در یاوران و پیروان مکتب پیرخمین نیز این کمالجویی و کمالخواهی به همراه زنان بیدار دل و مردان پارسا و مجاهد جریان یافته است.
حال که مجال است مراسمی در تجلیل از خدمات و زحمات بانوی انقلاب، همسنگر و پشتیبان و شریک غم و شادی امام رضوانالله تعالی علیه، بانو خدیجه ثقفی برگزار شود و مقالاتی به رشتۀ تحریر درآید، صاحب این قلم نیز متواضعانه از سرِ خضوع و احترام به این خاندان و خانمان که هویت اسلامی، دینی و ملی خود را مرهون بیدارگری آنان است، چند جملهای از دریافتهای خود از خواندهها و شنیدههایش را به صورت آزاد ولی امانتدارانه در ادای احترام به این مقام تقدیم میدارد.
پیشتر در برخی از نوشتهها و گفتهها دربارۀ شخصیت حضرت امام خمینی رضوانالله تعالی گفتهام که بخت یاری امام در چند چیز است که خداوند به ایشان عنایت و عطا کرده است و از آن جمله است همسر ایشان. به تعبیر روایات اسلامی از سعادتمندی مرد آن است که همسری مرافق و همراه داشته باشد. خداوند این سعادت را نصیب امام ساخته بود و متقابلاً همسر ایشان نیز از نعمت مردی همانند امام برخوردار بودند. به اعتقاد من، قصۀ ازدواج امام و انتخاب همسر ایشان و کسب رضایت ایشان چیزی شبیه کرامت است و شاید از جمله معونههای خداوندی برای آمادهسازی و استقامت امام رحمهالله علیه برای ایفای مسئولیت بزرگ خود بود.
هرچند که پذیرش این خواستگاری از طرف دختر و خانوادۀ دختر همراه با سختگیری و شرط و شروط بوده است ولی آنچه در فرجام آن اتفاق میافتد جواب قبولی آگاهانه و مؤمنانهای است که بر زبان دختر جاری میشود و این میثاق الهی تا روز آخر توأم با مهر و عطوفت، صداقت و صمیمت و عشق دوام مییابد.
با آنکه تا به حال از نقش همسر امام جز در بیان نزدیکان ایشان، آنهم به اندک، چیزی منعکس نشده است ولی میتوان از نگاه به زندگی امام و فرزندان وی حدس زد که نقش همسر ایشان در زندگی، دارای ابعاد متنوع و گاه مختلف، همراه با اثرگذاری سازنده و پیش برنده بوده است.
من در یک جمله، امام را به قدر فهم خود این چنین تصویر میکنم فردی است طالب علم، عالم دینی، مدرس بزرگ حوزوی، ملبس به زّی روحانیت، مسئولیتپذیر اجتماعی، دارای ذوقی عرفانی در عین حال متفلسف و عقلگرا و اصولی، واجد روحیهای شجاع، قرار گرفته در برههای حساس از تاریخ اسلام و ایران و از خانوادهای صاحب عنوان و متمکن، اما رها از عناوین و زخارف دنیوی. با این تصویری که البته به قدر دریافت خود از امام دادم، چه تصوّری از شخصیت همسر و همراه زندگی او، میتوان داشت که بتواند یک عمر او را و وجود و روح پر خروش او را سیراب و اشراب کند و چنان حس و علاقه و عاطفهای را در وجود امام ایجاد کند که در سفر لبنان نامهای بنگارد و با جمله فدایت شوم روح همسر خویش را بنوازد. نمیدانم تصور خوانندۀ این سطور از عظمت مقام این بانو در چه اندازه است که مردی همچون امام، حشمت و احترام او را حتی برای نشستن در سر سفرۀ طعام فراموش نکند و یا برای صرف غذا بعد از افطار مهمانان به اندرون برگردد.
میخواهم بگویم همسر امام، متناسب با شخصیت امام، بزرگ بود. او در هیأت یک همسر، انیس و مونس و همدم و همراه شوهر خود بود که عالم دینی است، درس و بحث دارد پاسخگوی عام و خاص است، مدرس دروس سطوح بالای حوزوی است، در مظان مرجعیت است. از همان آغاز زندگی مشترک و پیش از آن با احساس تکلیف شرعی و دینی وارد مبارزه فکری و جهاد علمی با جریانهای فکری و سیاسی منحرف است و ... بالاخره رهبر یک مبارزۀ بیش از یک دهه با نظام دیکتاتور شاهنشاهی امریکایی است. این انس و الفت و پشتیبانی در تمام مراحل زندگی و مبارزه، از زندان و تبعید گرفته تا دوران سخت بعد از پیروزی انقلاب اسلامی به حدی ثابت و استوار است که امام او را در قامت یک امین، امانتدارِ مُهر مرجعیت خویش میکند و به هنگام تبعید و ... مُهر خویش را به او میسپارد. تنها کسانی که با عرف روحانیت آشنایی دارند، عمق معنای این حرکت را در مییابند.
او در مقام مادر، مادری که تعداد فرزندانش نیز اندک نیست، با آنکه پدر علیرغم مشغلۀ اجتماعی، علمی و ... توجه به فرزندان و تربیت آنان را از یاد نمیبرد، ولی مسئولیت مادری و تربیت با اوست. ضریب مسئولیت خانوادگی او بسیار بالاست. او کانون مسئولیت در بیتی است که دوست و دشمن دارد. دوست، چشم الگویی به آن خانه دوخته است و دشمن در انتظار دیدن لغزش و ایراد گرفتن است. این مادر توانسته است فرزندانی تربیت کند که موجب زینت پدر باشند.
او به تنهایی یک زن است، زنی منسوب به خانوادهای معنون، چه عنوان خانوادگی پدری، مادری و چه عنوان خانوادۀ شوهر، رفت و آمدهای اجتماعی و نوع طبقۀ آنان که از عالم دینی سنتی گرفته تا جماعت بانوانی که در طبقۀ مرفهی از منسوبین صاحب منصب هستند، همه را باید با ملاحظۀ شئون متعارف پاسخگو و پذیرا باشد.
زنی که همسر رهبری بزرگ است، طبقۀ جوان انقلابی دوست دارند او را بشناسند با نظرات او آشنا شوند و حداقل از زبان او داستان امام و انقلاب را بشنوند، اما او پرده نشین حُجب و حیا و گریزان از شهرت و پاسدار حریم نام امام است. حتی از مصاحبهای که از وی در روزنامهای منتشر میشود بر آشفته میشود که این گفتوگو خصوصی بود نه عمومی و دیگران را اجازه نمیدهد تا هست از او بنویسند و بگویند.*
ولی امروز، روز آن است که این خاطرات بازگو شود تا درسی باشد از این بانوی بزرگوار برای دیگر بانوان و یادی باشد و ادای دینی برای ماه که بر خوان انقلاب و پایداری آنان بهرهمندیم.
----------------------------------------------------------------
مجال و فرصتی فراهم آمده است به مناسبت بزرگداشت مقام بانوی قدس ایران، بانوی انقلاب اسلامی، همسر امام خمینی رضوانالله تعالی علیها، سرکار حاجیه خانم خدیجه ثقفی ابراز ارادتی به خاندان و خانمان آن امام راحل بنمایم. بانویی که عمری با شکیبایی، عشق و احترام در کنار بنیانگذار جمهوری اسلامی همراه او و مایۀ سکینه و آرامش او به گاه طوفان و حادثه و انقلاب بود.
اما دوست دارم پیش از پرداختن به برداشت آزاد خود از روایات زندگی آن بانوی بزرگوار با الهام از ادبیات قرآنی و معارف اسلامی مقدمهای بر آن بنگارم.
یکی از نشانههای رحمت و حکمت خداوندی در آفرینش انسان برای کسانی که جان مایة فکرو اندیشه ورزی دارند، سرشت اجتماعی و نیاز وی به انس و آرامش و اطمینان در کنار همسر است. « وَمِنْ آیَاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَکُم مِّنْ أَنفُسِکُمْ أَزْوَاجًا لِّتَسْکُنُوا إِلَیْهَا وَجَعَلَ بَیْنَکُم مَّوَدَّةً وَرَحْمَةً»1
این نیاز به سکونت و آرامش زاییدۀ نیاز طبیعی نیست بلکه ضرورت نیاز فطری است که حتی در بهشت اولیۀ آفرینش الهی نیز چنین نیازی بوده است و خداوند بدان پاسخ داده است: « یَا آدَمُ اسْکُنْ أَنتَ وَزَوْجُکَ الْجَنَّةَ»2 هرچند در آفرینش انسان «آدم» در کانون توجه است اما از بدو آفرینش، او تنها رها نشده است بلکه در تّرتب خلقت بلافاصله به زوج او که همسر اوست و در آفرینش با او یکسان ولی در جنسیت با او متفاوت است، اشاره رفته است:
« یَا أَیُّهَا النَّاسُ اتَّقُواْ رَبَّکُمُ الَّذِی خَلَقَکُم مِّن نَّفْسٍ وَاحِدَةٍ وَخَلَقَ مِنْهَا زَوْجَهَا وَبَثَّ مِنْهُمَا رِجَالاً کَثِیراً وَنِسَاء»3 .
لذا مطالعۀ تاریخ تمدن انسانی، این نکته را به وضوح نشان میدهد که چرخ کمال حیات انسان به دست زن در سیمای قدسی و مهربانانۀ همسر و مادر و دختر و خواهر میچرخد. مرد بیوجود زن موجودی ناقص و ناتمام است. در ادبیات دینی ما به ویژه کتابهای آسمانی و جوامع روایی به این حقیقت تأکید فراوان شده است و آنچه از زن توقّع رفته، خیر و کمال و صلاح بوده است. اگر نقد و انتقادی از رفتار برخی از زنان در قرآن کریم و متون روایی به چشم می خورد از آن جهت است که زن از مسیر کمال خود خارج و فروتر از مقام والای خویش ظاهر گشته است. خروج او از مسیر کمال، نه سقوط یک فرد بلکه بیراهه رفتن یک مربّی و الگوی زیست معنایی است که هدایت دیگر انسانها را نیز به مخاطره میاندازد.
اگر در قرآن کریم از بانوانی همچون آسیه و مریم تقدیس و تکریم میشود، به خاطر آن است که در مسیر حیات کمالی انسان، نقش پیش برنده داشتهاند و اگر از رفتار و کردار همسران صالح و لوط انتقاد میشود نه تنها از آن جهت است که آنها به دعوت پیامبران الهی که اتفاقاً همسر آنان هستند، ایمان نیاوردهاند بلکه بیشتر به این خاطر است که در عمل نکردن به وظیفۀ خویش مسیر انحطاط دیگران را هموار ساختهاند و این خلاف انتظار و توقع از وجود زن و رفتار پر عطوفت و پر مهر و احساس زنانه است وگرنه کافران دیگر کینهتوزانه با اهداف پیامبرانی لوط و صالح معارضه داشتهاند.
تاریخ انسان به ویژه انبیاء و اولیاء الهی مشحون از چنین مصادیقی است.
در کنار ابراهیم قهرمان توحید، هجرت هاجر، صبر و شکیبایی او به غربت و رنج و تحمل او در تربیت فرزندی همچون اسماعیل و آمادگی به ایثار و فداکاری در اجرای اوامر الهی مصداق همسری شایسته و مادری مهربان را به نمایش میگذارد و او را تبدیل به نماد تعظیم شعائر الهی میسازد که جای پای او، قدمگاه سعی مؤمنان در طول تاریخ میگردد.
موسی به همراه همسری مهاجر از خاندان شعیب نبی به سوی فرعون برمیخیزد و به همراهی زنی حق پذیر، حقیقتجو و حقگو به نام آسیه انقلاب خود علیه فرعون را ادامه میدهد. عیسی در دامن مادری مطهره به نام مریم که برگزیدۀ زنان روزگار خویش است، دم مسیحیایی مییابد و مردگان و خستگان را زنده و شفا میبخشد تا نشانۀ الهی او برای مقابله با ستم و جور قیصر باشد.
و پیامبر خاتم که صلوات خداوند و فرشتگان بر او و خاندان او باد، به حمایت همسری همچون خدیجه دورۀ سیزده سالۀ مکه را بشکوه و استوار سپری میکند و فراق وی عام الحزن او میگردد.
و این سلسلۀ مردان، از سمیه و یاسر و علی و فاطمه و حسین و زینب و هر مرد موفق شناخته و ناشناختۀ تاریخ تداوم یافته است.
اما در انقلاب اسلامی و زندگی رهبرکبیر و بنیانگذار جمهوری اسلامی نیز این سنت جاری بوده است، همچنانکه در یاوران و پیروان مکتب پیرخمین نیز این کمالجویی و کمالخواهی به همراه زنان بیدار دل و مردان پارسا و مجاهد جریان یافته است.
حال که مجال است مراسمی در تجلیل از خدمات و زحمات بانوی انقلاب، همسنگر و پشتیبان و شریک غم و شادی امام رضوانالله تعالی علیه، بانو خدیجه ثقفی برگزار شود و مقالاتی به رشتۀ تحریر درآید، صاحب این قلم نیز متواضعانه از سرِ خضوع و احترام به این خاندان و خانمان که هویت اسلامی، دینی و ملی خود را مرهون بیدارگری آنان است، چند جملهای از دریافتهای خود از خواندهها و شنیدههایش را به صورت آزاد ولی امانتدارانه در ادای احترام به این مقام تقدیم میدارد.
پیشتر در برخی از نوشتهها و گفتهها دربارۀ شخصیت حضرت امام خمینی رضوانالله تعالی گفتهام که بخت یاری امام در چند چیز است که خداوند به ایشان عنایت و عطا کرده است و از آن جمله است همسر ایشان. به تعبیر روایات اسلامی از سعادتمندی مرد آن است که همسری مرافق و همراه داشته باشد. خداوند این سعادت را نصیب امام ساخته بود و متقابلاً همسر ایشان نیز از نعمت مردی همانند امام برخوردار بودند. به اعتقاد من، قصۀ ازدواج امام و انتخاب همسر ایشان و کسب رضایت ایشان چیزی شبیه کرامت است و شاید از جمله معونههای خداوندی برای آمادهسازی و استقامت امام رحمهالله علیه برای ایفای مسئولیت بزرگ خود بود.
هرچند که پذیرش این خواستگاری از طرف دختر و خانوادۀ دختر همراه با سختگیری و شرط و شروط بوده است ولی آنچه در فرجام آن اتفاق میافتد جواب قبولی آگاهانه و مؤمنانهای است که بر زبان دختر جاری میشود و این میثاق الهی تا روز آخر توأم با مهر و عطوفت، صداقت و صمیمت و عشق دوام مییابد.
با آنکه تا به حال از نقش همسر امام جز در بیان نزدیکان ایشان، آنهم به اندک، چیزی منعکس نشده است ولی میتوان از نگاه به زندگی امام و فرزندان وی حدس زد که نقش همسر ایشان در زندگی، دارای ابعاد متنوع و گاه مختلف، همراه با اثرگذاری سازنده و پیش برنده بوده است.
من در یک جمله، امام را به قدر فهم خود این چنین تصویر میکنم فردی است طالب علم، عالم دینی، مدرس بزرگ حوزوی، ملبس به زّی روحانیت، مسئولیتپذیر اجتماعی، دارای ذوقی عرفانی در عین حال متفلسف و عقلگرا و اصولی، واجد روحیهای شجاع، قرار گرفته در برههای حساس از تاریخ اسلام و ایران و از خانوادهای صاحب عنوان و متمکن، اما رها از عناوین و زخارف دنیوی. با این تصویری که البته به قدر دریافت خود از امام دادم، چه تصوّری از شخصیت همسر و همراه زندگی او، میتوان داشت که بتواند یک عمر او را و وجود و روح پر خروش او را سیراب و اشراب کند و چنان حس و علاقه و عاطفهای را در وجود امام ایجاد کند که در سفر لبنان نامهای بنگارد و با جمله فدایت شوم روح همسر خویش را بنوازد. نمیدانم تصور خوانندۀ این سطور از عظمت مقام این بانو در چه اندازه است که مردی همچون امام، حشمت و احترام او را حتی برای نشستن در سر سفرۀ طعام فراموش نکند و یا برای صرف غذا بعد از افطار مهمانان به اندرون برگردد.
میخواهم بگویم همسر امام، متناسب با شخصیت امام، بزرگ بود. او در هیأت یک همسر، انیس و مونس و همدم و همراه شوهر خود بود که عالم دینی است، درس و بحث دارد پاسخگوی عام و خاص است، مدرس دروس سطوح بالای حوزوی است، در مظان مرجعیت است. از همان آغاز زندگی مشترک و پیش از آن با احساس تکلیف شرعی و دینی وارد مبارزه فکری و جهاد علمی با جریانهای فکری و سیاسی منحرف است و ... بالاخره رهبر یک مبارزۀ بیش از یک دهه با نظام دیکتاتور شاهنشاهی امریکایی است. این انس و الفت و پشتیبانی در تمام مراحل زندگی و مبارزه، از زندان و تبعید گرفته تا دوران سخت بعد از پیروزی انقلاب اسلامی به حدی ثابت و استوار است که امام او را در قامت یک امین، امانتدارِ مُهر مرجعیت خویش میکند و به هنگام تبعید و ... مُهر خویش را به او میسپارد. تنها کسانی که با عرف روحانیت آشنایی دارند، عمق معنای این حرکت را در مییابند.
او در مقام مادر، مادری که تعداد فرزندانش نیز اندک نیست، با آنکه پدر علیرغم مشغلۀ اجتماعی، علمی و ... توجه به فرزندان و تربیت آنان را از یاد نمیبرد، ولی مسئولیت مادری و تربیت با اوست. ضریب مسئولیت خانوادگی او بسیار بالاست. او کانون مسئولیت در بیتی است که دوست و دشمن دارد. دوست، چشم الگویی به آن خانه دوخته است و دشمن در انتظار دیدن لغزش و ایراد گرفتن است. این مادر توانسته است فرزندانی تربیت کند که موجب زینت پدر باشند.
او به تنهایی یک زن است، زنی منسوب به خانوادهای معنون، چه عنوان خانوادگی پدری، مادری و چه عنوان خانوادۀ شوهر، رفت و آمدهای اجتماعی و نوع طبقۀ آنان که از عالم دینی سنتی گرفته تا جماعت بانوانی که در طبقۀ مرفهی از منسوبین صاحب منصب هستند، همه را باید با ملاحظۀ شئون متعارف پاسخگو و پذیرا باشد.
زنی که همسر رهبری بزرگ است، طبقۀ جوان انقلابی دوست دارند او را بشناسند با نظرات او آشنا شوند و حداقل از زبان او داستان امام و انقلاب را بشنوند، اما او پرده نشین حُجب و حیا و گریزان از شهرت و پاسدار حریم نام امام است. حتی از مصاحبهای که از وی در روزنامهای منتشر میشود بر آشفته میشود که این گفتوگو خصوصی بود نه عمومی و دیگران را اجازه نمیدهد تا هست از او بنویسند و بگویند.*
ولی امروز، روز آن است که این خاطرات بازگو شود تا درسی باشد از این بانوی بزرگوار برای دیگر بانوان و یادی باشد و ادای دینی برای ماه که بر خوان انقلاب و پایداری آنان بهرهمندیم.
----------------------------------------------------------------
1- سوره روم آیة 21
2- سوه بقره آیة 35
3- سوره نساء آیة 1
* آنچه از زندگی ایشان روایت شده است برگرفته و نقلی است از خاطرات سرکار خانم دکتر زهرا مصطفوی و خانم دکتر فاطمه طباطبایی
- روزنوشتها
- 7875 مرتبه بازدید
نظرات
سلامه
23 فروردين, 1394 - 22:04
لینک مستقیم
درود بر امام خمینی
سلام و احترام امام و خانواده ی امام بر عهده ی ملت ایران حق بزرگی دارند و تجلیل از همسر ایشان کار بسیار خوبی بود که با تأخیر اتفاق افتاد ولی در هر صورت ضمن سپاسگزاری باید به برخی از افراد که به هر مناسبتی می خواهند از نام و راه امام سوء استفاده کنند باید تذکر داد که امتداد راه امام همان مسیری است که رهبری می پیمایند.
مرادي
23 فروردين, 1394 - 23:35
لینک مستقیم
تجلیل از همسر امام ره قدر شناسی ازساحت امام خمینی است
به اعتقاد من تجلیل از همسر امام رحمت الله علیه قدر شناسی از ساحت امام خمینی است ، همچنین احترام بیت امام رعایت حرمت آن امام بزرگوار است.
فرزند انقلاب
29 فروردين, 1394 - 21:42
لینک مستقیم
عشق به خمینی عشق به تمام خوبی هاست
سلام استاد محمدیان ، از اینکه هنوز با یاد امام و نام او عشق و حالی دارید ،خدا را شکر کنید . عشق به خمینی عشق به همه خوبی هاست ولی یادمان نرود که خامنه ای امتداد خمینی است وبدون عشق و اطاعت از خامنه ای راه امام پیموده نمی شود.
بازاري
29 فروردين, 1394 - 21:50
لینک مستقیم
بانوی انقلاب ،قدس ایران
به نظر من همسر امام در راه انقلاب خیلی سختی ها کشیدند و در فراق امام و شهادت آقا مصطفی و درگذشت حاج احمد آقا متحمل رنج فراوان شدند و چون اهلِ صبر و وفا بودند و بعد از رحلت امام در تحکیم ولایت فقیه از مقام معظم رهبری حضرت ایةالله خامنه ای حمایت کامل کردند اجر و ثوابشان مضاعف است . خداوند غریق رحمت کند و همراه امام رضوان الله علیه با حضرت زهرا سلام الله علیها محشور بفرماید.
نظر دهید