بی‌تعارف با دکتر محمدیان (۳)

بسم‌اللّه الرحمن الرحیم

گفت‌وگوی بی‌تعارف با استاد محمدیان زنگ فراغت ما برای آشنایی بیشتر با زندگی علمی و عملی ایشان است. هرچند برخی پرسش‌ها غیرمتعارف به نظر می‌رسد ولی ما به خود جرأت دادیم از ایشان بپرسیم. هرچند ایشان به برخی سؤال‌ها به اکراه جواب دادند اما اصرار ما بر دریافت جواب بی‌اثر نبود. البته این گفت‌وگوها در چند جلسه در لابلای یک گفت‌وگوی تخصصی در حوزۀ تعلیم و تربیت و قرآن پژوهشی انجام شده است که در آینده در اختیار علاقمندان این حوزه قرار خواهد گرفت.

ادامه قسمت قبل:
□ خب، آقای دکتر این یک نفس تاختن به قول شما، چه دستاورد مادّی برای شما داشته، اصلاً اجازه می‌دهید بپرسم از خونه و زندگی و باغ و ویلا چه دارید، الحمد‌اللّه شما نزدیک سی سال است از رؤسای تراز اوّل آموزش و پرورش هستید.
๐ دست‌آورد این سال‌های خدمت برای من شاید امکان تقویم به ریال نداشته باشد و نتوانم برای آن‌ها قیمت و ما به ازای ریالی تعیین کنم ولی اگر بخواهم در یک جمله کوتاه به این حقیقت جواب دهم، این است که من نسبت به کار خودم عشق دارم، لذّت و رضایتمندی حاصل از کار آموزشی و فرهنگی بزرگترین دریافتی من است.

□ یعنی از سرمایه و پس‌انداز و خونه و ماشین نمی‌خواهید بگید؟
๐ چرا؟ اگر اصرار دارید، بیان می‌کنم ولی به چه دردی می‌خورد؟ آن‌هایی که مرا می‌شناسند، می‌شناسند نیازی به آمار دادن ندارد و آن‌هایی هم که نمی‌شناسند باز به چه درد آن‌ها می‌خورد و چه نفعی دارد؟ من برای آن اشخاص موضوعیتی ندارم.

□ اگر ناراحت نمی‌شوید، بگوئید. من اصرار دارم برای اینکه شما بالاخره معاون وزیر و روحانی و امام جماعت یکی از مساجد معتبر تهران و ... هستید.
๐ من به جهت شرایط خانوادگی از کودکی، کار را تمرین کرده‌ام و از دوره راهنمایی تا پایان دبیرستان، از تدریس خصوصی گرفته تا قالی‌بافی، مصحح و غلط‌گیری درچاپخانه (نمونه‌خوانی) بقالی در کوره پزخانه آجر و روزنامه فروشی را تجربه کرده‌ام. هرچند مرحوم پدرم اصراری بر این کار نداشتند و تنها آرزویشان این بود که خوب درس بخوانم و خیلی وقت‌ها به من و خواهران و برادرانم یادآوری می‌کردند که من حاضرم فرش زیرپایمان را بفروشم شما خوب درس بخوانید و با سواد شوید و الحمد‌اللّه همه بچه‌ها این نصیحت پدر را تا حدّ امکان عملی کردند. لذا زندگی فردی همانند من با این خاستگاه اجتماعی نباید اشرافی باشد. کُلّ دارایی منقول و غیرمنقول من که امروز می‌توانم روی آن البته - به اعتبار- ادّعای مالکیت کنم یک واحد آپارتمانی 40 ساله در خیابان بین امیرآباد و کردستان است که از بابت خرید آن از چند سال پیش 70 میلیون بدهکاری دارم و یک دستگاه ماشین پژو پارس مدل 85 یا 86 و نزدیک 20 هزار جلد کتاب و اندکی پس‌انداز. البته حاج خانم که دبیر دبیرستان هستند و کار آموزشی و علمی می کنند، یک ماشین تندر «سندرو» اخیراً گرفته‌اند که خانوادگی استفاده می‌کنیم.
البته انکار نمی‌کنم دست من به اعتبار طلبه بودنم و نمایندگی از حضرات مراجع دامت برکاتهم، پول زیاد می‌رسد، ولی همه آن‌ها باید در محل شرعی آن هزینه و یا به آقایان مراجع ایصال شود.

□ فرزندان‌تان چی؟
من سه فرزند دارم، آقا محمدمهدی که ازدواج کرده است، کارفرهنگی غیردولتی انجام می‌دهد، نه صاحب سرمایه مادی است و نه دارای مِلک شخصی، مستأجر است و نان بازو می‌خورد. دختر بزرگم دانشجوست و غیرشاغل و دختر کوچکم دانش‌آموز دورۀ اوّل متوسطه. فکر نمی‌کنم دیگه از این شفاف‌تر بتوان آمار داد.

□راستش بخواهید حاج‌آقا، من فکر می‌کردم، شما باغ و ویلا هم دارید، بعد از سی سال ریاست باید حداقل در فرمانیه و این ردیف‌ها زندگی کنید. اندکی برایم شگفت‌آور است؟
๐ البته بنده از موهبت باغ و ویلا بهره‌مند می‌شوم. اگر فرصتی کنم سالی یک نوبت به مجتمع آموزشی و رفاهی رشد که در تنکابن است و متعلق به سازمان پژوهش است، می‌روم و سالی یک بار نیز به آذربایجان و تبریز که سفر می‌کنم مهمان یک وعده ناهار و شام در باغات میوه اقوام و آشنایان. امّا منزل ما اندکی از کف انقلاب بالاتر است ولی هرگز از همّت نمی‌توانیم بالا بزنیم، دلیل این انتخاب هم این است که به امیرآباد و کوی دانشگاه به واسطه اقامت دوره دانشجویی علاقمند بودم و از طرف دیگر می‌خواستیم نزدیک مسجد نور باشم با پافشاری خانواده در این منطقه توانستیم با کمک و مساعدت و وام خریداری کنم.

□ ببخشید یادم نرفته، این کتابخانه‌ای که گفتید بیست هزار جلد کتاب دارد، کجاست؟
๐ کتابخانه من قصّه‌ها دارد ولی اجمالاً بدانید همه اتاق‌ها و پذیرایی خونۀ ما قفسه دارند و کتاب چیده شده است فلذا از دکور و تابلو فرش و غیره خبری نیست اِلّا یکی از دیوارهای پذیرایی و ستون‌های خانه که تابلوی وَان‌یکادً وَ لفظ جلالهً نصب شده است. شعبه دوّم کتابخانه‌ام پارکینگ خانه است که آنجا را از قفسه‌های گردان بایگانی زده‌ام و مقداری از آن‌ها را که مراجعه کم دارم،آنجا قرارداده‌ام و بخشی از کتاب‌ها هم که به مرور تهیه شده است در اتاق کارم در مسجد نور است.

□ یعنی شما وقت مطالعه دارید؟
اصلاً پایۀ کار من مطالعه است. غیرمطالعه و کتاب خواندن که من کار دیگری ندارم، مسئول سازمان پژوهش، که عهده‌دار تدوین و تألیف کتاب درسی است و اگر یک نقطه در آن کم و زیاد بشود داد عالم بلند می‌شود، مگر می‌تواند کتاب نخواند و مطالعه نکند.

□ نه، منظورم کتاب غیردرسی است؟
๐ راستش را بخواهید الان بسیار کم فرصت می‌کنم به مطالعۀ کتاب‌های غیردرسی بپردازم ولی قطع رابطه و علاقه نکرده‌ام. لازم است در حوزه مسئولیت خودم مانند حوزه تعلیم و تربیت، برنامه‌ریزی آموزشی، و حوزه فقه و تفسیر مطالعه جانبی در حد ضرورت داشته باشم. امّا وقتی خستۀ کار می‌شوم برای رفع خستگی کتاب رمان و داستان و شعر و ادبیات می‌خوانم.

□ یکی از دوستان می‌گفتند شما تندخوانی می‌کنید.
๐ بله، تقریباً مهارت تندخوانی را دارم، فرصت‌ها کم است و من نیز همیشه حسرت می‌خورم که زمان بگذرد و نتوانم کتاب بیشتری بخوانم. در دورۀ جوانی می‌گفتم برای این همه کتابی که در دنیا وجود دارد عمر نوح و صبر ایوب لازم است که بتواند بخواند و لذت ببرد.

□امروز کتاب هم خیلی گران شده و از طرف دیگر فضای مجازی و رسانه‌های مجازی هم زیاد شده است. فکر نمی‌کنید، مزاحم مطالعه باشند.
پس اضافه کنید برای کتاب‌خوانی گنج قارون نیز لازم است. امّا دربارۀ فضای مجازی حرف زیاد است و دربارۀ سود و زیان و فرصت و تهدید آن نیز بسیار مبالغه‌آمیز و گاه مغالطه‌آمیز سخن گفته می‌شود. اجمالاً من هنوز از فضای سنّت قطع علاقه و ترک وطن نکرده‌ام و از بوی کاغذ هنوز خوشم می‌آید و حاشیه ‌نگاری‌های حین خواندن هر کتاب را دوست دارم و ادامه می‌دهم. ولی ذائقه‌های جدید در فضای جدید و نو دنبال فرصت‌های بهینه هستند اگر محتوای خوب مبتنی بر عقل و اندیشه و هنر تولید شده باشد.

□آقای دکتر می‌توانم بپرسم اگر معلّم یا استاد نمی‌شدید، چه‌کاری را انتخاب می‌کردید؟
معلّمی را، مجدداً معلّمی را برای خودم برمی‌گزیدم. ببینید اساساً من یاددادن و یادگرفتن را دوست دارم و از آن لذت می‌برم، به همین‌خاطر است که تمام فعالیت‌های اصلی و فرعی من در همین راستا تعریف می‌شود و من از زندگی حرفه‌ای عاشق «4 ت» هستم، تحقیق، تألیف، تدریس و تبلیغ. از این 4 فعالیت لذت می‌برم و نسبت به آن عشق دارم و واقعاً ارتباط من با کارم تعشّق است و نه تکلّف.

□ پس چرا مسئولیت اجرایی پذیرفته‌اید؟
๐ خّب، کدام مسئولیت اجرایی من از حوزه 4 ت خارج است و یا بوده؟ اگر می‌توانستم از کارهای دیگر لذّت ببرم به سراغشان می‌رفتم، مثلاً در همان سِمَت قضایی که در اوّل انقلاب داشتم. مسیر را ادامه می‌دادم.

□مثلاً اگر شما را به نمایندگی مجلس یا یک مسئولیت دیگری غیر از آموزش و پرورش توصیه کنند، می‌پذیرید؟
o در شرایط عادّی حتماً نه! همچنانکه تا به حال این نوع پیشنهادها را نپذیرفته ام، مگر به اضطرار و تکلیف.

□بعضی‌ها به شما نقد دارند که در کارهایتان بسیار محتاط هستید و به عبارت دیگر خیلی کُند تصمیم می‌گیرید؟ آیا چنین چیزی را قبول دارید؟
o عجله و شتاب در کارها را نمی‌پسندم و در امور حسّاس قائل به احتیاط هستم مثلاً من در موضوع تعلیم و تربیت معتقدم تربیت انسان شبیه کار مینیاتوریست است، شبیه زرگری است، نه آهنگری، در روابط انسانی عواطف و عقلانیت باید در کنار هم باشند. امّا بعد از روشن شدن مقصد و مقصود اهل فرصت‌سوزی نیستم و جرأت کارهای بزرگ را از دست نمی‌دهم. لذا برای همین دوست ندارم خاطره بگویم، سعی می‌کنم از آرزوهایم بگویم، اگر مثل امروزی با شما از گذشته می‌گویم به این امید است که مراجعه کننده به این خاطرات بتواند برای آینده، گذشته را بشناسد.

□ آقای دکتر! آرزو دارید، وزیر آموزش و پرورش بشوید ؟
نه! آرزو دارم درجایی که بلدم و توانایی دارم،‌ خدمت کنم.

□اگر به شما پیشنهاد دهند و اصرار کنند، چی؟
o قبلاً این پیشنهاد را دریافت کرده‌ام، جوابم نه بوده است.

□حالا که در استانۀ انتخاب کابینه جدید قرار داریم، فکر می‌کنید چه کسی وزیر آموزش و پرورش بشود، بهتر است؟
o الحمداللّه، تعدادی حتماً هستند که آمادگی پذیرش این مسئولیت را دارند، ولی فکر می‌کنم این انتخاب حقّ آقای رئیس جمهور است که کسی را انتخاب کند و پیشنهاد دهد که اوّلاً با آقای رئیس جمهور هماهنگی بیشتری داشته باشد و در مجموعۀ دولت نیز همراهی بهتر بتواند انجام دهد. لذا به نظرم برخی رفتارها که امروز اتفاق می‌افتد و افراد و احزاب، عمر و وزید را مطرح می‌کنند و شائبه فشار به رئیس محترم جمهور را تداعی می‌کند امر ناپسندی است به گمان من.

□ ولی اگر شما بخواهید ویژگی‌های را برای وزیر آینده بیان کنید، چه خصوصیاتی را مطرح می‌کنید:
o من دوست دارم، وزیر در عین هماهنگی‌ کامل باآقای رئیس جمهور و دولت وارکان نظام، از جنس معلمان و آموزش و پرورش باشد، انقلابی و کار آزموده و در عین حال جوانگرا و تحول‌خواه، اهل تدبیر و جسارت در تصمیم باشد. در سنّ کمال عقلی باشد، بین 40 تا 50 سال.

□یعنی شما اصطلاح ژنرال را قبول ندارید؟
o چرا؟ من با واژۀ ژنرال مخالفتی ندارم. ولی ژنرال‌های پیر و حسّ و حال ندار ارابّۀ سنگین آموزش و پرورش را نمی‌توانند حرکت دهند، چون عمدۀ ژنرال‌ها از روی همان ریل قدیمی و خط قبلی می‌خواهند حرکت کنند.
نکتۀ دیگر اینکه، سرهنگ‌های فرهنگی نیز کم نیستند، اگر کار آموزش و پرورش در دولت و در ارتباط با مجلس و نهادهای ذیربط براساس منطق و اسناد بالادستی بخواهد پیش برود و این مقررات حُرّمت داشته باشد، نیاز به لابی‌گری از جنس ژنرال نخواهد بود. ما نباید مفتون نام‌ها و نشان‌ها شویم.

□ ببخشید من جسارت می‌کنم، الان خود شما جرات پیمودن راه‌های جدید برای ایجاد تحول بنیادین را دادید؟یا اینکه شما نیز قطارتان روی ریل قدیم راه می‌رود؟
o پاسخ سؤال شما سهل و ممتنع است، چون باید دربارۀ خودم حرف بزنم. امّا توکلّ به خدا، اندکی توضیح می‌دم.
□ روحیۀ من شجاعت آمیخته با احتیاط است، اهل تهّور نیستم ولی اهل نشستن هم نیستم. به همین جهت آرزوها را بیان می‌کنم، آینده را رصد می‌کنم ولی در عین حال امکانات را هم می‌سنجم. امروز ذهن من آموزش و پرورش 1420 است و پیش‌بینی‌های کارگروه رصد ما نیز تبدیل به طرح و گزاره‌های اقدامی شده است. امّا همین مجموعه نیازمند تأمین پیش‌نیازها و فراهم ساختن زیرساخت‌هاست.
شما در اجرای سند تحول، سازمان پژوهش را پیش‌تاز از سایر بخش‌ها دیدید ولی سازمان ناچار بود که در روی ریل قدیم ترمز بکشد تا واگن‌ها از هم جدا نشوند. امّا برای ریل‌گذاری جدید نیز عبور از موانع و تپّه و ماهورها آسان نبود و نیست. غلبه بر اینرسی سکون در بعضی بخش‌ها به اندازۀ خود اقدام، انرژی می‌برد.
ولی اگر یک ناظر بیرونی به دیدۀ انصاف بنگرد، متوجه می‌شود که همکاران سازمان پژوهش در حوزه‌های مختلف توانسته‌اند تابوشکنی کنند، برنامۀ جدید تفکّر و خلاقیت، سبک زندگی، سواد رسانه‌ای هنر، کار و فناوری، بهداشت و سلامت، بازنگری در حوزۀ مطالعات اجتماعی، بسترسازی برای آموزش‌های مهارتی و فنی جدید و اقتصاد مقاومتی ارائه کنند و حرف جدید بزنند امّا دیگران همراه ما نشدند نتوانستند غول کنکور را از جلو راه بردارند.
o سازمان، آموزشِ مهارت‌های فناورانه و مبانی رایانه را با برنامه‌های جدید، از سوم دبیرستان به پایۀ ششم منتقل کرد، برای سواد رسانه‌ای علیرغم مقاومت‌های منفی و بداخلاقی‌های سیاسی کتاب و برنامۀ آموزشی پیش‌بینی و تولید کرد، امّا لازم بود برخی، در حلقه‌های تکمیلی ایفاد نقش کنند ولی به موقع حاضر نشدند.
□ البته فرآیند نوسازی و تحول آفرینی در آموزش و پرورش متوقف نخواهد شد، امیدوارم در حال حرکت، ریل‌گذاری جدید را بتوانیم تکمیل کنیم. الان کار ما شبیه دانلود فیلم‌هایی در فضای مجازی شده است که مدتی طول می‌کشد تا دانلود اتفاق بیافتد و چند ثانیه و چند ثانیه پیش می‌رود. ما نمی‌ایستیم، همکاران علمی و کارشناسان سازمان پژوهش در بخش‌های مختلف عزم‌شان را جزم این نکته کرده‌اند که برنامه درسی ملّی را پیش ببرند ولو با مزاحمت‌های بیرونی زحمتشان مضاعف شود.

□آقای دکتر این قسمت خیلی اداری شد، ولی یک پرسش‌ دیگری به ذهنم خطور کرد آیا شما، منظورم شخص شما، در همه حوزه‌های یادگیری اعمال نظر می‌کنید؟
o در سازمان پژوهش‌ گروه‌های درسی در دفاتر تألیف فعال هستند و علاوه بر مؤلفان کتاب‌های درسی که مشتمل از معلمان با تجربه و کارشناسان موضوعی هستند، شوراهای برنامه‌ریزی با تخصص‌های بین رشته‌ای، برنامه‌ی حوزه یاددهی و یادگیری را طراحی و بعد از اعتباربخشی و تصویب به مرحله اشاعه می‌رسانند.
بله، من در حوزه‌های تخصصی خودم مانند ادبیات و علوم انسانی شاید مداخلۀ کارشناسی بکنم امّا در سایر حوزه اختیار و مسئولیت متوجه کارشناسان آن حوزه است. البته به لحاظ مدیریتی، راهبردها که پیش‌تر طراحی و تصویب شده‌اند و نظارت بر تحقق آن‌ها از وظایف مدیریتی، مدیران است.

نظرات

سلام حاج آقا این مطالب اگر واقعا درست باشد ، من یکی ارادتمند صد درصد هستم

نظر دهید

Image CAPTCHA
شناسه امنیتی داخل تصویر را وارد کنید.