....شاعری در گذشت...... شاعر خون در کف

بسم الله...
...آری شاعر "خون در کف" ، شاعر مویه گر بر "انسان بی وطن"، شاعر گوش سپرده بر "آواز کوچه ها"، شاعر چشم دوخته بر "دود آتشفشانها" و شاعری که "برای مردن وقت نداشت" بالآخره درگذشت. اشتباه نشود مرادم شاعر "دشت ارژن" و "مرمر" و "چلچراغ" نیست. هر چند که او نیز درگذشت و به قول خودش؛ "بانگ بر آمد که برخیز! دست ز جان شوی و بستیز! در پس در انتقام است؛ اوست که ما را صدا کرد."
آری منظورم "سمیح القاسم" است، شاعر فلسطینی، شاعر مشت و دشنه و شاعر خون و انقلاب، پژواک دهنده ی غم و اندوه مردم سرزمین آتش گرفته ی فلسطین.
سمیح القاسم، از شاعران تأثیر گذار جهان عرب بود که تمام زندگی خود را در غربت و هجرت و یا زندان و تبعید سپری کرد ولی پایدار در مبارزه شعر مقاومت سرود . او بهمراه محمود درویش و معین بسیسو مثلث شعر مقاومت فلسطین را شکل دادند، شعراو نه تنها در مضمون وفادار به مقاومت بود بلکه در فرم و ساختار نیز بدیع و حماسی و آکنده از صمیمیت و صلابت بود. دکتر امیل توما او را "شاعر الغضب الثوری، شاعر خشم انقلاب" می نامد و دکتر رقیه زیدان لقب "قیثارة فلسطین ،گیتار فلسطین" را بر او می نهد همچنانکه دکتر متوکل طه او را "شاعر بزرگ عرب ، شاعر العرب الأکبر "معرفی می کند.
او شاعری بود که خون خود را بر کف نهاده برای فلسطین مبارزه می کرد و چون دعبل چوبه ی دار خود را بر دوش می کشید.معروف است ؛ وقتی در جنگ جهانی در قطار همراه خانواده و دیگران در حالی که نوزادی بیش نبود،فرار می کردند، گریه سرداد همراهان نتوانستند او را آرام کنند، به اندازه ای که می ترسیدند از صدای گریه ی او دشمن متوجه آنها شود و یکی خواست او را بکشد ،پدرش مقابله کرد و مانع شد . او بار ها از این خاطره اینچنین استفاده می کرد: " حسناً قد حاولوا إخراسی منذ الطفولة سأریهم سأتکلّم متی أشاء و فی ایّ وقت و باعلی صوت لنْ یقوی احدٌ علی إسکاتی "
اما او ، این شاعر و ادیب و مبارز و معلم با بیش از هفتاد نوشته و سروده بعد از سه سال دست و پنجه نرم کردن با بیماری سرطان کبد ، در بیمارستان الجلیل به گنجشک های سنگ خورده الجلیل پیوست ولی ثابت کرد : من سازش نخواهم کرد و تا به آخر مبارزه خواهم کرد.از خدای متعال به پاس زحمات و پایداریش در مبارزه با صهیونیسم بین الملل غفران و آمرزش برای او مسألت می کنیم . پایدار باد مقاومت و جاودانه باد قدس .

محی الدین بهرام محمدیان١٣٩٣/٥/٣١

نظرات

سلام ، استاد عزیز جناب دکتر محمدیان ! عطاران هستم از هم شاگردی های دوره ی ارشد ، یادش بخیر مرحوم دکتر انوار و دکتر سخاوتی ، چقدر درباره ی شعرای دوره ی معاصر بحث می کردیم . خوشحالم شما به شعر مقاومت توجه دارید . ولی خواهش میکنم اولاً دیگر شاعران مقاومت و جبهة الصمود را نیز معرفی کنید و ثانیاً از مواضع فکری آنها نیز یاد کنید.

حاج آقا از نوشته شما معلوم است که با زنده یاد سیمین بهبهانی آشنا هستید ، پس چرا درباره ی ایشان ننوشتید و یاد نکردید؟! آیا شعر او ارزش پرداختن ندارد و یا اینکه شما آراو را بخاطر شاعر زن بودن قبول ندارید. بالاخره او شاعر بزرگی است. فراموش نکنید .من از خدا می خواهم از سر تقصیرات همه مون بگذرد.
البته من شاگرد شما بوده ام ومیدانم مشی شما احترام به أهل فرهنگ و ادب است ولی خواهش می کنم حتی اگر با مواضع سیاسی و فکری سیمین نیز موافق نباشید درباره جایگاه شعر او در ادبیات معاصر فارسی قدر شناسی کنید

سلام علیکم ، یاد کرد من از سمیح القاسم تقدیر و سپاس از شعر متعهد و مسؤول در برابر تعدی به مظلوم و حقوق انسانی ملتی مظلوم است ملتی که به تنهایی در معرض هجوم رژیمی کودک کش و غارتگر مقاومت می کند . شاعر ی که از چنین ملتی دفاع کند مدافع بشریت است. هنر متعهد یعنی همین ! اما اگر کسی ذوق و قریحه ی خدادادیش را پاس نداشت و آن را به امیال سطحی و نازل اختصاص داد بهتر آنکه در ردیف امثال خود به آنها پرداخت و از شعر و هنرشان به صنعت بدیع و عروض و قافیه اکتفاء نمود. خانم سیمین بهبهانی برای من شاعری است در حد یک شاعرتوانا در غزل معاصر . اما اجازه بدهید این سخن را بگذاریم و بگذریم تا وقت دگر...

استاد ، این قدر عرب زده نباشید ، از عرب ها چه خیری به ما و شما رسیده است. چرا یاد سیمین و فروغ و شاملو وابراهیمی و فریدون را بزرگ نمی دارید ، شاید برای شما هم مرغ همسایه غاز است؟! دیدید استاد شجری آن درباره سیمین غزل فارسی چی گفتند ؟! یادتان نرود سیمین بهبهانی با سرعت از خط آتش گذشته است

نمی دانم چرا ما دچار این مشکل شده ایم . تا کسی از یکی تعریف می کند، انگار انبر روی آتش گذاشته اند تا ما رو داغ کنند . درحالی که چنین نیست.
تعریف از کسی آن هم به مناسبت درگذشت آن مرحوم مغفور هرگز به معنای استخفاف دیگران نیست. مزید آن که آن شاعر، زبان گویای مظلومینی باشد که زیر سم ستوران و تانک های صهیونیسم و اربابان کودک کش آنان و در سایه سکوت مرگبار مجامع به اصطلاح مدافع حقوق بشر، مظلومانه جان به جان آفرین تسلیم می کنند؟ کجایند آن ها که وقتی هواپیمایی پر صدا سکوت دنیای پرندگان را برهم میزند علیرغم هزینه میلیاردی ادامه تولید آن را به بهانه تعرض به حقوق جانوران متوقف می کنند؟ آیا غرش شبانه توپخانه اسرائیل و هواپیماهای اف 16 و تانک ها را نمی شنوند که نه تنها سکوت کودکان فلسطینی را بر هم می زند که جسم نحیف آنان را نیز مظلومانه در خاک و خون می غلطانند؟؟؟؟ " دیگر نه جای سکوت که جای فریاد است "

خانم یا آقای ایرانی ، من هم از شما درخواست می کنم اندکی واقعیت های پیرامون خود را ببینید . حق گرا باشید نه اسم گرا ،ما مسلمانیم و به اسلام خود افتخار می کنیم ایران امروز و حتی دیروز پس از اسلام مهد قران و اعتلای اسلام بوده است همان طور که ایران پس از اسلام همیشه سربلند با دانشمندان و ادیبان و عالمان و اندیشمندانی چون ابوریحان و ابن سینا و فارابی و خواجه نصیر وسعدی و حافظ و فردوسی وحسابی وشهریاری و.... بوده و زیسته است. اما بازهم می گویم مسلمانیم برای مسلمان عرب و عجم و کرد وفارس و ترک معنای بالأصالة ندارد . ارزش انسانی هر شخصی به میزان تقوا و تعهد او به کرامت انسانی و احترام به ارزشهای الهی است. شاعری درد جامعه خود را می فهمند و با آرمانها و آرزو های مردم سرزمینش زندگی می کند و دیگری اوج آرزویش آغوش و بوسه و شراب و شهوت می گردد. کدام را باید ترجیح داد؟!

سلام ،استاد عزیز لطفا درباره محمود درویش و سایر شاعران مقاومت فلسطین و لبنان نیز بنویسید . و چه بهتر است برخی از سروده ها وشعرها رانیز به صورت تطبیقی نقد و بررسی کنید . با تشکر دانشجوی شما هانیه مرادخانی

آقای دکتر محمدیان ، از نوشته های شما استفاده می کنم ولی می خواستم بدانم رشته تحصیلی و تخصصی شما چیست؟ قاعدتا چون روحانی هستید فقه و اصول خوانده اید ، ولی با توجه به مسؤولیت اجرایی که دارید آیا در رشته تعلیم وتربیت نیز تحصیلات آکادمیک دارید ؟ و یا اینکه درباره ادبیات و شعر و شاعری اظهار نظر می کنید آیا تنها به اتکای دانش حوزوی ای نظرات را ارائه می کنید ؟ خواهش می کنم به هیچ تواضعی مرا راهنمایی کنید. با تشکر

در زندگی نامه ایشان آمده ، دکترای ادبیات عرب و ادبیات تطبیقی و در حوزه فلسفه و تفسیر و فقه و اصول در حد اجتهاد ،و مطالعات کسترده در موضوع تعلیم و تربیت و برنامه درسی ، زحمت نباشد در قسمت معرفی می توانید ببینید

سلام جناب ایوب زاده ،اگر بخش معرفی قسمت زندگی نامه را بخوانید ،پاسخ سؤال خود را دریافت می کنید

جناب ایوب زاده پسخ سوالاتتان را در قسمت زندگینامه ایشان می توانید پیدا کنید.

من هر وقت استاد محمدیان را در تلویزیون می بینم و یا پای صحبت ایشان می نشینم و یا نوشته ای از ایشان را می خوانم نا خود آگاه به یاد استاد علامه جعفری می افتم یاد ایشان بخیر و عمر استاد محمدیان بدرازا باد.

یاد استاد بخیر ، ولی وجه شباهت چیست ؟ لهجه ؟ قیافه ؟یا رشته تحصیلی و تخصص؟

مطمئن هستم هیچ شباهتی ندارند محمدتقی جعفری کجا....

سلام مهدیه خانم! دکتر محمدیان و استاد جعفری خیلی هم به یکدیگر شباهت دارند ولی از دیدن یک شخصی به یاد دیگری افتادن تنها شباهت ظاهری نیست بلکه علائق و نسبت های شخصیتی نیز می تواند موجب این یادآوری باشد. خداوند استاد علامه جعفری را غریق رحمت کند و استاد محمدیان را عمر با برکت و توفیق خدمت بیشتر عنایت کند . اما وجه شباهت ها و موجبات یادآوری: ١- هر دو روحانی اند٢-هر دو اهل یک دیار و یک شهرند(تبریز)٣- هرد دو علاقمند به مولانا جلال الدین بلخی و مثنوی شناسند.البته فضل تقدم و تقدم فضل با استاد علامه جعفری است٤-هر دو درباره نهج البلاغه کار کرده اند(البته باز با تقدم فضل علامه جعفری)٥-هر دو علاقمند ادبیات به ویژه ادبیات و رمان خارجی و جان مایه های فلسفی٦- هر دو بزرگوار نسبت به مسائل جدید فقهی و اندیشه توجه ویژه دارند٧- هر دو با نسل جوان و دانشگاهی دارای ارتباط هستند٨-پاسخگو بودن به پرسشها و مقتضیات زمان ٩- آمادگی داشتن برای نقد اندیشه١٠- سابقه شاگردی استاد محمدیان در محضر علامه جعفری١١-البته یک شباهت ظاهری هم دارند و آن نوع عمامه بستن است .

هنر متعهد آن است که آرمان و آرزوی مظلومان را پژواک کند و هنرمند واقعی کسی است که درد انسانیت داشته باشد .

سلام علیکم ، استاد معمولا شما در سخنرانی و نوشته هایتان از برخی نویسندگان عرب مثل جبران خلیل یاد مى کنید ،می خواستم بپرسم کدامیک از کتابهای جبران را برای مطالعه توصیه می کنید؟

سلام علیکم و رحمة الله ،تعداد کتاب و نوشته های جبران خلیل جبران علیرغم عمر کوتاه او کم نیست، در بین کتابهای او که به عربی نوشته و یا نوشته های او را از انگلیسی به عربی ترجمه کرده اند،چند عنوان را معرفی می کنم؛: ١/ النّبی، این کتاب چندین بار وتوسط چندین مترجم به فارسی ترجمه شده است.٢/ المواکب ' این نوشته نیز در سالهای اخیر توسط یکی از دانشجویان دوره ارشد به صورت تطبیقی با نئ نامه ی مولانا جلال الدین بلخی به فارسی برگردانده شده است . ٣/ الأجنحة المتکسرة٤/ الأرواح المتمردة هر دو نوشته در یک مجلد تحت عنوان " بال های شکسته و روحهای سرکش " به زبان فارسی منتشر شده است .٥/ شعله های کبود ترجمه خانم دکتر مهیندخت معتمدی ، نامه های بین جبران و می زیاده ،شاعره لبنانی است که در دسترس خوانندگان فارسی زبان است.
أخیرا شنیده ام مجموعه آثار جبران توسط انتشارات کلیدر به فارسی ترجمه و منتشر شده است،متأسفانه تا به حال من به این مجموعه دسترسی پیدا نکرده ام.یادآور می شوم جبران علاوه بر نویسندگى و شعر در هنر نقاشی و تدنیس گری نیز تبحر داشته است.

نظر دهید

Plain text

  • Allowed HTML tags: <em> <strong> <cite> <blockquote> <code> <ul> <ol> <li> <dl> <dt> <dd>
  • No HTML tags allowed.
  • Web page addresses and e-mail addresses turn into links automatically.
  • Lines and paragraphs break automatically.
Image CAPTCHA
شناسه امنیتی داخل تصویر را وارد کنید.