ذهنمان را با زبان فارسی، علمی نکرده‌ایم

اشاره: حجة الاسلام و المسلمین محی الدین بهرام محمدیان، دارای دکتری ادبیات تطبیقی و معاون پژوهشی وزیر آموزش و پرورش است. "نامه شورا"، نشریه خبری تحلیلی شورای عالی انقلاب فرهنگی، با وی درباره موضوع نحوه آموزش زبان و ادبیات فارسی در کتب درسی به گفتگو نشسته است.

هر کتاب درسی مراحل متعددی را پشت سر می‌گذارد تا در نهایت به عنوان کتاب درسی بیرون می‌آید. من دائما به دوستان می‌گویم که کتاب درسی ما شیشه روغن کنجد است. هر کس که این شیشه کنجد را می‌بیند می‌گوید یک شیشه است اما نمی‌داند بر سر تهیه آن چه رفته است. در مرحله اول برای تولید کتاب‌های درسی، ارجاع و یا وجود اسناد بالادستی مطرح می‌شود. سند تحول بنیادین، برنامه درسی ملی، گزارش‌هایی از پیشرفت علم و تکنولوژی و مبانی انسان‌شناسی اسلامی، همه اینها محل رجوع و توجه است. در گام دوم براساس این اسناد و برای تولید برنامه، نیازهای عملی و عمومی کشور مطرح می‌باشد. نیاز عمای برمبنای سند جامع علمی و درعین حال نیاز عمومی به معنای آثار تربیتی، فرهنگی، سیاسی، اجتماعی است که باید این نیاز با نیاز علمی تلفیق بشود. این گام دوم نیازشناسی است که در این راستا از سوی مراجع بالادستی چون مجمع تشخیص مصلحت نظام، شورای عالی انقلاب فرهنگی، مجلس شورای اسلامی و شورای عالی آموزش و پرورش که نقش سیاست‌گذاری و ابلاغ سیاست‌های کلی را دارند، ابلاغ می‌شود. در گام بعدی نیازشناسی ما از طرف مخاطبان است؛ مخاطبان اصلی یعنی خود دانش‌آموزان و خانواده‌ها و دستگاه‌هایی که محصولات آموزش و پرورش در آنجا مورد استفاده قرار می‌گیرند. پس از شناسایی این مجموعه نیازها، اینها باید به زبان ادبیات برنامه درسی ترجمه و یا تبدیل شوند. این کار بر عهده شورای برنامه‌ریزی درسی می‌باشد. این شورا تلفیقی از حداقل 15 نفر تا 25 نفر از صاحب‌نظران حوزه‌های مختلف است که این مجموعه نیازها را به برنامه تبدیل می‌کنند. وقتی برنامه‌ای تدوین شد، باید در شورای عالی آموزش و پرورش تصویب بشود؛ و بعد از آن به کتاب درسی تبدیل می‌شود. در همین مرحله تصویب و تایید برنامه درسی، اعتباربخشی برنامه درسی اتفاق می‌افتد. گزیده‌ای از همان مراجعی که نیازها را اعلام کردند و یا صاحب‌نظران بیرونی، نگاه می‌کنند که آیا برنامه درسی تدوین شده، نیاز‌های مورد نظر را برآورده می‌کند یا خیر. بعد از اعتباربخشی و تصویب، گروه تالیف تشکیل می‌شود. گروه تالیف کتاب‌های درسی و اجزای بسته‌های آموزشی را تولید می‌کند. در همین فرآیند تولید آثار و بسته‌های آموزشی و کتاب درسی، مجددا اعتباربخشی اتفاق می‌افتد. صاحبنظران، معلمان برجسته و گاهی خود دانش‌آموزان و خانواده‌های آنها نسبت به پیش‌نویس‌های متون درسی اظهار نظر می‌کنند که ما این مرحله را اعتباربخشی می‌نامیم. بعد از دریافت بازخوردها در مرحله اعتباربخشی، گروه تالیف و برنامه‌ریزی کتاب‌های درسی مجددا آنها را مرور می‌کنند و اگر کاستی و کمبود و یا نکته و پیشنهاد جدیدی وجود داشته باشد که باید اعمال بشود در آن پیش‌نویس اعمال می‌شود و کتاب درسی تولید می‌شود. در اولین مرحله‌ای که کتاب درسی تولید شد، اجرای آزمایشی بود. تا 3-4 سال قبل ما اجرای آزمایشی مان را بسیار محدود و در 100 تا 200 کلاس در مدارس مختلف و در شهرستان‌های متفاوت، انجام می‌دادیم. اما بعد از ابلاغ سند تحول بنیادین و اینکه قانون‌گذار، ما را مکلف کرد که در هر سال کتاب‌های دو پایه تحصیلی را عوض کنیم، بحث اجرای آزمایشی شکل و صورت سراسری گرفت. حالا ما کتاب‌های درسی را برای همه دانش‌آموزان پایه، تولید می‌کنیم و در سال اول آن اجرای آزمایشی تلقی می‌شود و بعد از آن که کتاب‌های درسی سال اول تدریس شد از طرف معلمان، صاحب‌نظران و خود دانش‌آموزان اگر نظری دریافت کردیم، بررسی می‌کنیم. علاوه بر آن به صورت کار پژوهشی، در پژوهشگاه آموزش و پرورش این کتاب‌ها را نه دیگر اعتباربخشی بلکه ارزشیابی می‌کنیم. در ارزشیابی، نتایج حاصله باید تا پایان اسفند به دست ما برسد در فاصله فروردین، اردیبهشت و خرداد کتاب‌های تولید شده سال قبل بازنگری شده و تولید می‌شوند. این کتاب‌ها، اگر از بوته ارزشیابی موفق بیرون آمد تا 5 سال به عنوان کتاب معتبر در چرخه آموزش قرار می‌گیرد. در سال آخر یعنی در سال پنجم اجرا، یک ارزشیابی از برنامه، و نه ارزشیابی از کتاب، اتفاق می‌افتد. ارزشیابی از برنامه به این مفهوم که اگر چیزهایی که قبلا به عنوان نیاز تشخیص داده بودیم، همچنان به عنوان نیاز باقی بمانند و این برنامه جوابگوی آن نیازها باشند دوره تصویب این برنامه اتفاق می‌افتد؛ اما اگر در نیازها تغییری ایجاد بشود و یا اینکه در اجرای برنامه کاستی‌هایی وجود داشته باشد، نسبت به بازتولید برنامه و یا باز تغییر کتاب‌های درسی تصمیمات اتخاذ می‌شود و این فرآیند دوباره ادامه پیدا می‌کند. این خلاصه‌ای از چرخه کتاب درسی بود.

اخیرا مقام معظم رهبری در دیدار با اعضای شورای عالی انقلاب فرهنگی روی زبان فارسی به طور مشخص تاکید نمودند. از طرف دیگر سند تحول بنیادین آموزش و پرورش نیز جزء مواردی بود که مقام معظم رهبری تصویب آن را بسیار مهم ارزیابی کردند. اگر بخواهیم روالی که حضرتعالی فرمودید را در مورد زبان و ادبیات فارسی بررسی بکنیم، آیا مشخصا به زبان و ادبیات فارسی برنامه‌ای در نظر گرفته شده است.

در میان زیرنظام‌های سند تحول، زیرنظام بسیار مهم، «برنامه درسی ملی» وجود دارد. برنامه درسی ملی، نقشه جامع آموزش و یا آموزش و پرورش ما در تولید محتوی است. اینکه ما چه موضوعاتی را باید آموزش بدهیم و چه چیزهایی در فرآیند یادگیری تربیتی ما قرار بگیرد، به چه میزان، در چه زمانی، چه نوعی و با چه معلمی. همه این مشخصات و مختصات در سند برنامه‌ریزی درسی ملی وجود دارد. در سند برنامه‌ریزی درسی ملی، 11 حوزه یادگیری پیش بینی شده است. این برنامه می‌خواهد به ما بگوید از اول ابتدایی که آموزش رسمی شروع می‌شود تا پایان دوره متوسطه، وسعت توالی دروس ما چه چیز است، عناوین دروس ما چه چیز است، چه فعالیت‌هایی را در زبان‌آموزی فارسی ما تا پایان دوره متوسطه داریم. لذا می‌بینید که در سال اول ابتدایی ما 11 ساعت در هفته و به عبارتی روزی 2 ساعت آموزش زبان فارسی داریم، دوم ابتدایی این ساعات به 9 ساعت در هفته می‌رسد تا اینکه نهایتا در دوره متوسطه به 4 ساعت می‌رسد. خود این مفاهیم در یک جایی به صورت تلفیقی ارائه می‌شود و در جایی دیگر به علت تخصصی و نیمه‌تخصصی شدن، درس‌ها از هم جدا می‌شود. مثلا ما در دوره ابتدایی فقط املا یا دیکته به همراه خواندن فارسی و به علاوه مهارت شنیدن و صحبت کردن داریم اما وقتی به پایه دوم می‌رسیم جمله‌نویسی و یا به تعبیری درس انشا نیز داریم. از سوم ابتدایی شما می‌بینید که کم کم دستور زبان فارسی هم ارائه می‌شود. به دوم دبیرستان که می‌رسیم می‌بینیم که در آنجا صناعات ادبی هم بیان می‌شود، عروض و قافیه هم گفته می‌شود و در همان دوره می‌بینیم که در کتاب‌های ما تاریخ ادبیات هم مطرح می‌شود اینکه فلان شاعر چه زمانی می‌زیسته است، گونه شعری او چگونه بوده است، فلان نویسنده در چه دوره‌ای بوده است و... این مجموعه وقتی به دوره دبیرستان می‌رسد و رشته‌های تحصیلی از هم جدا می‌شوند در رشته خاصی به نام علوم انسانی، زبان و ادبیات فارسی حجم وسیع و عمق بیشتری پیدا می‌کند. راهنمای حوزه یادگیری، این چهارچوب را برای ما روشن می‌کند.

من و هم نسلان من به یاد دارند که کتاب‌های تالیفی در دوره ما تغییراتی داشت. اما یک کتاب بود که از همه بیشتر حتی در طی سال تحصیلی عوض می‌شد و آن هم کتاب زبان و ادبیات فارسی بود. مثلا در طی سال تحصیلی می‌گفتند که فلان بخش کتاب حذف شده است و یا اینکه مثلا در فلان بخش، این را بردارید و جایش این را بگذارید. در مصاحبه‌هایی که ما با اساتید داشته‌ایم، به این موضوع اشاره می‌شد که به نظر می‌رسد که در حوزه زبان و ادبیات فارسی وحدت رویه وجود ندارد. به این معنی وقتی شما یک بحثی را مطرح می‌کنید هیچ معیاری برای قضاوت وجود ندارد و این تغییرات برای دانش آموزان می‌تواند بسیار آسیب‌زا باشد. شما برای ایجاد وحدت رویه در محتوای کتب فارسی چه برنامه‌ای دارید؟

من نمی‌دانم موردی که شما می‌گویید مربوط به کدام است. حداقل در طی 12 سال اخیر، بنده هیچ تغییری در کتاب فارسی در بین سال ندیده‌ام. احتمال دارد که یک سال کتابی را اصلاح کرده باشند اما اینکه در میان سال تحصیلی بگویند این فصل را بخوان و این فصل را نخوان، در طی 12 سال اخیر من ندیده‌ام. در 6 سال اخیر هم که من خودم در سازمان بوده‌ام چنین نامه یا بخشنامه‌ای نداشته‌ایم. بنابراین این مطلب را تصحیح کنیم که بین سال، کتاب درسی تولید شده و ارائه شده عوض نمی‌شود. مخصوصا از 12 سال قبل که کتاب‌هایی تحت عنوان «بخوانیم، بنویسیم» برای زبان فارسی تولید شده است، این کتاب‌ها مستقر بوده‌اند. با این وجود تایید می‌کنم که در هر سال احتمال دارد بخشی از درس‌ها در همان اجراهای آموزشی پیشنهاد می‌شود که جایگرین درس دیگری بشود. اما مدل آموزش زبان فارسی تغییری پیدا نکرده است یعنی الان حدود 12 سال است که روش آموزشی ما در زبان‌آموزی، از کل به جزء است که همان روش الان هم مستقر است.

سوال من بیشتر درباره معیار زبان فارسی، در بحثی که حضرتعالی تحت عنوان اعتباربخشی به کتب اشاره کردید، می‌باشد. این معیار دقیقا چه چیزی است.

زبان مثل هر موجود زنده‌ای دچار تطور و دگرگونی می‌شود. زبانی که ما الان یاد می‌گیریم، گویشی که داریم و واژگانی که به کار می‌بریم یقینا با زبانی که 100 سال قبل به کار می‌بردیم منطبق نیست. اگر به فیلم‌هایی مثل هزاردستان و کلاه پهلوی که از تلویزیون پخش می‌شود و نقبی به تاریخ می‌زند نگاه کنیم می‌بینیم که نوع گویش، نوع صحبت کردن و نوع مکاتبات و مراسلات آنها با امروز فرق می‌کند. این به معنای این است که در آموزش زبان، تطور و دگرگونی ایجاد می‌شود. زبان فارسی بلاخره یک اس و اساس پایداری دارد و این اس و اساس، استقامتی برای زبان فارسی ایجاد کرده که بر آن استوار است، همیشه پابرجاست. اما گاهی از اوقات در تعاریف تغییراتی اتفاق می‌افتد. زمانی که بنده دانش‌آموز بودم ،وقتی جمله را تجزیه و ترکیب می‌کردیم مثلا "علی از بازار آمد. علی کتاب را خرید" می‌گفتیم «علی» فاعل، «از» حرف اضافه، «بازار» مفعول غیرصریح و «آمد» فعل است و یا «کتاب» مفعول صریح است. در دوره راهنمایی به ما گفتند مفعول صریح و غیرصریح نداریم. مفعول غیرصریح به نام «متمم» و مفعول صریح هم به نام «مفعول» نامیده شد. در آن دوره بحث نهاد و گزاره مطرح شد. بنابراین اینها همان دگرگونی‌هایی بود که اتفاق افتاد اما ساختار زبانی و ساختار جمله عوض نشده است. نوع نامگذاری‌ها در دستور زبان است که تغییر پیدا می‌کند و این نامگذاری‌ها نیز زمانی که صاحبنظران حوزه ادبیات نگاه می‌کنند، معنای جدیدی را از یک جمله فهم می‌کنند و مثلا می‌گویند در اینجا مفعول غیرصریح نگوییم بلکه چون این جزء، معنای جامعه را کامل می‌کند به آن متمم می‌گویند و بعد هم نشانه می‌گذارند که بعد از حرف اضافه هر کلمه‌ای بیاید آن متمم جمله است. اما اینکه جای فاعل، مفعول و فعل کجاست، قید را چگونه تعریف می‌کنیم، قید زمان و قید مکان چیست و... ؛ اینها دستور زبان است که تغییرات در اینجا اتفاق می‌افتد. نکته دیگر این است که به دنبال تغییرات در حوزه زبان، واژه‌سازی مطرح می‌شود. واژگان جدید می‌آیند. زمانی که زندگی ما ساده بود. مرکب ما، اسب و الاغ بود. زمانی که مرکب جدید آمده است، ماشین، بعد از ماشین قطار و بعد از آن هواپیما آمد. این‌ها تولیدات ما نبودند بلکه از خارج وارد شدند. اسم لاتین ماشین بعد از ورودش به ایران همچنان بر رویش باقی ماند. اما مثلا قطار که وارد شد، از واژه ترن استفاده نکردیم چرا که ما در قدیم واژه داشتیم. وقتی شترها را پست سر هم به هم می‌بستند از واژه قطار استفاده می‌کردند. واگن‌هایی را هم که به هم بسته‌اند و مثل همان شده است به آن هم، قطار گفتند. در مورد هواپیما در ابتدا «آیروپلن» استفاده می‌شد اما بعد گفتند این کلمه لاتین است و چون این وسیله در هوا می‌رود اسمش را هواپیما می‌گذاریم. بعضی‌ها اصطلاح بالون را استفاده می‌کردند اما ما این واژه را نپذیرفتیم. الان در برخی کشورهایی که زبانشان فارسی هست، یا معادل‌سازی کرده اند و یا نه. مثلا هنوز افغانیان و تاجیک‌ها از واژه «آیروپلن» استفاده می‌کنند و یا ما واژه «فرودگاه» را به کار می‌بریم و آنها «میدان هوایی». بنابراین این واژه‌سازی و کاربرد واژگان به لحاظ اینکه نیاز جدیدی در حوزه این ادبیات زبانی وارد شده است، به وجود آمده است. اساسا هر نهضت اجتماعی که در جوامع بشری اتفاق می‌افتد ادبیات خاص خودش را تحمیل می‌کند. نهضت مشروطیت ادبیات خاص خودش را آورد. نهضت انقلاب اسلامی نیز همین‌طور. قبل از انقلاب اسلامی کلمات مستکبر، مستضعف، استکبار جهانی و امپریالیسم جهانی در زبان فارسی رایج نبود. این واژه‌ها در کتاب‌های دهه 40 و 50 وجود ندارد مگر در کتاب‌های اندکی مانند آثار دکتر شریعتی که جاعل و سازنده واژه مستضعف بودند. دفاع مقدس، واژگان مخصوص به خودش را آورد. پیش از آن، کلماتی مثل تک، پاتک، آفند، پدافند در واژگان عمومی ما نبود. شاید در ارتش چنین اصطلاحاتی وجود داشت اما گسترش این کلمات به عرصه زندگی عمومی بعد از شروع جنگ اتفاق افتاد. در 20 سال قبل اثری از واژه «رایانه» نمی‌توانید پیدا کنید اما از وقتی که کامپیوتر آمد واژگانی مثل «رایانه» آمده است. مثلا پاورپوینت نبوده است الان که وجود دارد واژه «پرده‌نگار» را برای آن مطرح کرده‌اند. در کتاب‌های درسی، این واژگان وارد می‌شوند و ورود آنها هم ضروری است. بنابراین ما تغییرات این چنینی را داریم. این تغییرات در مورد رسم الخط هم اتفاق افتاده است. در دوره پیش از انقلاب نیز ما فرهنگستان داشتیم و واژه‌سازی می‌کردند و رسم الخطی نیز وجود داشت. اما فرهنگستان جمهوری اسلامی نسبت به رسم الخط حساسیت ویژه‌ای دارد؛ اینکه صفت و موصوف را چگونه بنویسیم و پسوندها و پیشوندها چگونه باشند، «ها»ی جمع چگونه نوشته شود و... برخی از قواعد در کتاب‌های درسی ما قبلا رعایت نمی‌شده است اما چند سالی است که ما خودمان را ملتزم دانستیم که رسم الخط فرهنگستان را توسعه و ترویج بدهیم. احتمال دارد در کتاب درسی 10 سال قبل مشاهده کنید که «ب» اضافه، به اسم چسبانده شده است اما در کتاب‌های اخیر جدا نوشته شده است. یا مثلا اسم شورای عالی در اوایل به شکل «شورایعالی» نوشته می‌شد الان به طور جدا از هم نوشته می‌شود. این نوع رسم الخط در زبان فارسی ایجاد شده است. نکته دیگری که در زبان فارسی محل تطور و دگرگونی است، گونه‌های زبانی است. زبان طنز، زمانی نه زبان آموزش بلکه عمدتا زبان روزنامه‌ها و مجلات بوده است. امروزه زبان طنز به عنوان زبان آموزش نیز به کار می‌رود. مثلا امسال در کتاب پایه هشتم یا پایه چهارم زبان طنز داریم. زبان نمایشی نیز در گذشته کم بوده است. مثلا در گذشته ما در مدرسه نمایشنامه «مولیر خسیس» را داشتیم، الان نیز زبان نمایشی نیز استفاده می‌شود. پیش از این در دستور زبان مثلا حکایتی از گلستان را نقل می‌کردیم اما اینکه به صورت تلفیقی در میان متن داستانی، انشایی و یا خبری، زبان حکایت وارد بشود، نبود. امروزه چگونگی نوشتن و نقل کردن زبان حکایت آموزش داده می‌شود. در مورد زبان محاوره و شکستن کلمات، در گذشته در کتاب‌های فارسی مجاز نبودند به زبان محاوره بنویسند مگر در جاهای اندکی به صورت نقل قول. اما امروزه این زبان رواج پیدا کرده و نوعی گونه ادبی شده است و از بعد از مرحوم جلال آل احمد که پرچمدار آن بود، بسیاری از نویسندگان، کتابشان را به زبان محاوره می‌نویسند. برای نوشتن به زبان محاوره باید به فرد آموزش داده بشود که مثلا"یه" با "یک" برابر است. پیش از این "می‎گویم" نوشته می‌شد و حالا"می‌گم" نوشته می‌شود. درست آن نیز، همان "می‌گویم" است اما امروزه زبان محاوره دیگر وارد گونه‌های زبانی شده است و باید به نوعی آموزش داده شود تا تفهیم و تفاهم زبانی اتفاق بیافتد. این نوع تغییرات را قبول داریم ولی اینکه هر سال در وسط سال بگویند این را بردارید و این را اضافه کنید را قبول نداریم. در عین حال اولویت بحث‌های ادبیات نیز تغییر کرده است. به عنوان مثال، 20 سال قبل ادبیات دفاع مقدس بسیار کم بود اما الان این ادبیات را برای حفظ هویت انقلابی، اسلامی و ایرانی خودمان نیاز داریم. ما از برخی از گونه‌های ادبی را به صورت نقل از متون ادبی خودمان باید بیاوریم، تغییر داده و اولویت‌بندی بکنیم. اینها تغییراتی است که نسبت به گذشته وجود داشته است.

نوع ارتباط شما با اساتید، فرهنگستان و دیگر بخش‌ها به چه شکل است و مشخصا چگونه به این جمعبندی می‌رسید که فلان تغییر را در کتاب زبان فارسی اعمال کنید.

همانطور که خدمتتان عرض شد، اولا اسناد بالادستی تکالیفی را برای ما تعیین می‌کند و دوم نیازهایی که از دستگاه‌های فرادست نظام تعیین می‌شود. زمانی که مقام معظم رهبری که حسب قانون عهده‌دار تدوین سیاست‌های کلی نظام هستند، به عنوان یک سیاست کلی درباره زبان و ادبیات فارسی جمله‌ای را بیان می‌کنند و می‌فرمایند: «زبان فارسی، زبان علمی باید باشد» بنابراین این یک سیاست کلی است و ما باید در حد وسعمان این زبان را به زبان علمی تبدیل کنیم. البته لازمه این کار این است که در حوزه فارسی‌زبانان تولید علم و دانش بشود و ما این علم را به این زبان عرضه کنیم. اما در عین حال آنچه را که ما موجودی داریم باید به زبان فارسی به صورت علمی مطرح کنیم. بنابراین این مطلب به عنوان یک نیاز برای ما می‌شود که باید به آن توجه کنیم. زمانی دیگر مطرح می‌شود که به گونه‌های ادبی در میان اقوام ایرانی که با لهجه‌های فارسی صحبت می‌کنند، توجه کنید. وقتی این موضوع را به عنوان نیاز برآورد می‌کنیم، آن را به یک برنامه تبدیل می‌کنیم. بنابراین ما این نیازها را به زبان برنامه تبدیل می‌کنیم. برای تدوین برنامه، همانطور که اشاره کردم، 15 الی 25 نفر کار می‌کنند. ما کل عالم را که نمی‌توانیم جمع کنیم اما عمده و زبده صاحب‌نظران و کارشناسان حوزه زبان و ادبیات فارسی هستند و در کنارشان کارشناس روانشناسی رشد و روانشناسی تربیت حضور دارند. هنرمند نیز هست چرا که باید آن بحث به صورت تصویری هم بشود. در کنار اینها صاحب‌نظران علوم و معارف اسلامی و مطالعات اجتماعی نیز هستند. در مجموع با این افراد شورای برنامه‌نویسی شکل می‌گیرد. این نیاز را این مجموعه به برنامه و بعد از آن به متن آموزشی تبدیل می‌کنند. البته انکار نمی‌کنم که احتمال دارد که افرادی صاحب‌نظرتر وجود داشته‌اند که ما نتوانستیم از آنها استفاده بکنیم و یا ممکن است کسی به متن آموزشی تولید شده، نقد داشته باشد. اما آنچه که ما انجام می‌دهیم بر پایه یک مبنایی است که مورد قبول و تایید و تصویب شورای عالی آموزش و پرورش می‌باشد.

چگونه اساتیدی که در مدارس، زبان و ادبیات فارسی را تدریس می‌کنند را با تغییرات ایجاد شده در کتب، هماهنگ می‌کنید؟

همان‌طور که عرض کردم که در دوره اعتباربخشی، از خود معلمان برجسته نظرخواهی می‌کنیم. هم‌زمان با تولید کتاب نیز، بحث اشاعه برنامه را داریم. در اشاعه برنامه، آموزش معلمان را داریم. گاهی از اوقات اگر برنامه، تغییرات کلی داشته باشد جلسات آموزشی ما وسیع و حدود 30-40 ساعت است اما درصورتی که تغییرات، جزئی باشد و یا تغییر اساسی نباشد، جلسات توجیهی برگزار می‌شود. تا به حال روش کار ما این بوده است که از استان‌ها مدرسان برجسته انتخاب می‌شده‌اند و در تهران در دوره تربیت مدرس، با ظرفیت 3000 تا 5000 آموزش می‌بینند. این اساتید برمی‌گردند و در شهرستان‌ها برای معلمانی که در آن رشته تدریس می‌کنند، دوره آموزش ضمن خدمت برگزار می‌کنند. این یکی از کارهایی است که به صورت حضوری اجرا می‌شود. در کنار اینها، ما کتاب‌های راهنمای معلم یا راهنمای تدریس تولید می‌کنیم که در دسترس معلمان ما قرار می‌گیرند. در سال‌های اخیر در کنار کتاب‌های کاغذی، فیلم‌های راهنمای تدریس نیز برای آموزش معلمان تهیه شده است. این کار به صورت چند رسانه‌ای نیز انجام می‌شود. در این سال‌ها اگر به سابقه کار توجه کنیم، می‌بینید که در هر سال دو شماره ویژه‌نامه مجلات رشد برای معلمانی که در همان سال در پایه‌شان کتاب‌ها تغییر کرده است، اختصاص داده شده و در دسترس آنها می‌باشد. علاوه بر اینها بر روی سایت رشد، که شبکه ملی مدارس ایران می‌باشد، همه این متون تصویری گذاشته می‌شود؛ و متون کاغذی نیز در سایت دفتر تالیف و برنامه‌ریزی ستادهای درسی ارائه می‌کند تا به وسیله این روش‌ها معلمانمان را در جریان و فرآیند تغییر قرار دهیم و آموزش‌های ضروری را نیز ببینند. البته همیشه این آموزش‌ها با توجه به سطح متفاوت معلمان، همیشه کفایت نمی‌کند. اما با این وجود این آموزش‌ها قابل قبول است.

به عنوان سوال آخر، با توجه به روند جهانی شدن و اینکه رسانه‌های جدید می‌توانند زبان فارسی را مورد خدشه بسیار قرار دهد؛ به نظر شما چه برنامه‌هایی لازم است که دانش‌آموزان و کودکان ما اهمیت و هویت این زبان را درک کنند و به حفظ زبان فارسی پایبند باشند.

جهانی شدن اگر چه به تعبیری تهدید می‌باشد، اما یک فرصت نیز می‌تواند باشد. زبان فارسی جزء زبان‌های زیبا و زنده دنیا است. تعداد گویشگران زبان فارسی کم نیست. این زبان علاوه بر اینکه در حوزه اقلیمی ایران قدیم مثل ایران، افغانستان، تاجیکستان و شبه قاره هنوز هم رواج دارد، در کشورهای غربی مثل اروپا و آمریکا نیز خواهان زیادی دارد. بسیاری از قله‌های زبان و ادبیات فارسی به زبان‌های دیگرترجمه شده‌اند مثلا گوته دلباخته حافظ بود. امروزه مولانا، آمریکا را تسخیر می‌کند. داستان‌ها و منظومه‌های نظامی هنوز در حوزه آسیای صغیر و فراتر از قفقاز حتی در اکراین و روسیه و از آن طرف در تاجیکستان و مغولستان نیز طرفدار دارد. مولانا در ترکیه استانبولی‌زبان برای خودش سلطنت می‌کند. کسی که به قونیه برود و نتواند شمس و یا دیوان مثنوی را بخواند، زائر ناقص است. لذا زبان و ادبیات فارسی در اینجا سلطه دارد. به همین جهت هنوز سعدی در شبه قاره به عنوان حکیم جهاندار است و نه جهانگرد. حکیم جهاندار که می‌تواند سیطره فکری جهانی داشته باشد. ما معمولا سعدی را به عنوان شاعر جهانگرد می‌شناسیم اما آنان سعدی را جهاندار می‌دانند. بوستان و گلستان سعدی هنوز هم نفوذ دارد. به عبارت دیگر ما نیازمند این هستیم که از این فرصت استفاده کنیم و امروز که دنیا به تعبیر برخی یک دهکده جهانی شده است، زبان فارسی را به جایگاه خودش بنشانیم. حالا برای تحقق این هدف چه باید کرد. یکی از سیاست‌ها و تدبیرهای خوب که مقام معظم رهبری بر روی آن تاکید داشتند این است که زبان فارسی باید زبان علم باشد. خود ما باید علمی سخن بگوییم. یکی از چیزهایی که بنده در بین فرهیختگان، می‌بینم و ناراحت می‌شوم این است که، فردی به زبان فارسی سخنرانی می‌کند و مدام لغات لاتین استفاده می‌کند و یا فرد می‌خواهد سخنی را در زبان فارسی تفهیم کند اما کلمه لاتین را می‌گوید تا شما از آن طریق بفهمید. مثلا می‌خواهد بگوید فرق علم و دانش چیست آن را به صورت لاتین می‌گوید که مثلا فرقknowledge و science چیست. این به خاطر آن است که ما ذهنمان را با زبان فارسی، علمی نکرده‌ایم. ذهن و زبان ما با همدیگر مطابقت و موافقت ندارند و به همین جهت است که باید زبان فارسی را به صورت زبان علمی درآورد و کرسی‌های زبان فارسی را نیز توسعه داد. این کاری است که در بیرون باید به آن توجه داشته باشیم. البته باید بگویم که تبادل زبانی نیز همیشه وجود داشته است و جلوی آن را نمی‌شود گرفت. واژگانی از زبان عربی وارد زبان فارسی شده‌اند، همچنان که واژگانی از زبان فارسی وارد زبان عربی شده و به صورت عربی درآمده‌اند و گاهی این لغات به خودمان برگشته است. مثلا کلمه «گوهر» از زبان ما به زبان عربی رفته و در آنجا تبدیل به «جوهر» شده است و براساس همان جوهر جمع بسته شده و «جواهر» به دست آمده و بعد همین کلمه را به خود ما فروخته‌اند. یعنی گوهر ما، جوهر شده و مجددا به شکل جواهر به ما فروخته شده است. کلمه«شربت» از زبان فارسی، با اندکی تغییرات در اعراب و با کسره‌اش، در زبان انگلیسی وارد شده و کاربرد پیدا کرده است. همچنان که از زبان انگلیسی، البته کلمات به مراتب بیشتری، وارد زبان ما شده است. کلماتی از ترکی نیز وارد زبان عربی شده است. مثلا ترک‌ها برای پل کلمه «کرپو» را به کار می‌برند و در عربستان واژه «الکبری» بکار می‌رود. این کلمه ترکی است که عربی شده است. این تبادل زبانی است. آنچه زشت است تهاجم زبانی و نه تبادل زبانی است. تهاجم زبانی یعنی اینکه ما گونه‌های اصطلاحی را به همان صورت، گرته‌برداری و به زبان فارسی ترجمه کنیم.

کلیدواژه:

نظرات

جناب دکتر محمدیان ،چگونه می توان از فرهنگستان بی رمق و ضعیفی که هنوز نتوانسته دستور العمل جامعه برای رسم الخط فارسی ارائه دهد و یا نرم افزار جامع خط فارسی را آماده کند ، انتظار دارید زبان فارسی را تبدیل به زبان علمی کند؟!

یکی از راه های توسعه و ترویج زبان و ادبیات فارسی ، نشر آثار علمی ، فرهنگی ،عرفانی و ادبی در این زبان است. ولی چند سالی است شاگردان شما چشم به راه انتشار درسهای مثنوی و درسهای گل شن راز شیخ محمود شبستری هستند ، چرا این درسنامه ها و شرح وتفسیر مثنوی مولانا را منتشر نمی کنید؟!

نظر دهید

Image CAPTCHA
شناسه امنیتی داخل تصویر را وارد کنید.