گفتگوی تفصیلی با خبرگزاری نسیم

با تغییر دولت و به تبع آن، تغییر وزیر و مدیران ارشد وزارت آموزش و پرورش، بازار انتقادهای تند و تیز نسبت به روند تحولات آموزش و پرورش در سال‌های اخیر داغ شده است؛ به گونه‌ای که حتی برخی مدیران میانی ستاد آموزش و پرورش که در همین سالیان اخیر مسئولیت داشته‌اند نیز،‌ در این گردونه قرار گرفته‌اند تا از آن عقب نمانند. اما شاید یکی از بهترین گزینه‌ها برای نقد و ارزیابی روند تحولات سال‌های اخیر آموزش و پرورش، قائم مقام وزیر در ستاد تحول بنیادین آموزش و پرورش باشد.

حجت‌الاسلام محی‌الدین بهرام محمدیان، معاون پژوهشی وزیر و قائم مقام وی در ستاد تحول بنیادین، در گفتگو با گروه اجتماعی خبرگزاری «نسیم»، به بررسی نقاط ضعف و قوت عملکرد مدیران این وزارتخانه در هشت و چهار سال اخیر پرداخت و اشاره‌های صریحی هم به مهمترین تهدیدهای پیش روی نظام آموزشی در سال‌های آینده کرد.

*آقای دکتر؛ شما از دوره‌های گذشته تا الان٬ در ستاد وزارت آموزش و پرورش حضور دارید؛ به عنوان کسی که خودتان در وسط میدان بوده‌اید٬ وضعیت نظام آموزش و پرورش و نقاط ضعف و قوت آن را در هشت سال گذشته چطور ارزیابی می‌کنید؟ به طور مشخص٬ چهار سال گذشته را چطور می‌بینید؟

قبل از اینکه به نقاط ضعف و قوت سال‌های اخیر اشاره کنم، در ابتدا باید این نکته را بگویم که شخصاً معتقدم بعد از انقلاب اسلامی٬ سیر تکوینی فعالیت‌های آموزش و پرورش رو به رشد بوده؛‌‌ یعنی اینگونه نبوده که ما در آموزش و پرورش سیر قهقرایی داشته باشیم یا درجا بزنیم٬ بلکه قدم‌ها در این حوزه رو به جلو بوده است. هرچند طی سال‌های گذشته٬ زمان‌هایی این قدم‌ها بلند و سریع بوده و در برخی از دوره‌ها نیز قدم هایمان کوتاه بوده است.

نظام آموزش و پرورش مجموعه‌ای از بحث‌های فرهنگی، تربیتی و اعتقادی است و همین باعث می‌شود که بزرگان کشور نظارت مستمری بر آن داشته باشند و انحراف در آموزش و پرورش را برنتابند؛ بر همین اساس است که همه افراد سعی می‌کردند قدم‌ها٬ خوب و محکم باشد؛ لذا باید در این حوزه٬ کل مجموعه خوب کار کند تا نفع آنها هم بیشتر باشد.

اما مشخصاً اگر بخواهم به نقاط ضعف و قوت چهار سال اخیر در آموزش و پرورش اشاره کنم٬‌ باید بگویم یکی از دستاوردهای خوب نظام تعلیم و تربیت ما در چهار سال اخیر٬ تدوین و نهایی کردن «سند تحول بنیادین آموزش و پرورش» به عنوان قانون اساسی نظام آموزشی کشور بوده است؛‌ باید توجه داشته باشیم که از زمانی که آموزش و پرورش مدرن به کشور ما وارد شده٬ به دنبال یک سند ملی برای آن نبوده‌ایم. برنامه تدوین شده برای آموزش و پرورش هم مانند دیگر دستگاه‌های کشور٬ توسط خارجی‌ها تدوین شده بود.

*این نکته‌ای که می‌گویید٬ به معنی نفی صلاحیت‌های اعتقادی و حرفه‌ای فرهنگیان گذشته و امروز نیست؟!

نه!‌ مسأله٬ این نیست؛ ‌کارکنان آموزش و پرورش همیشه نسبت به دیگر دستگاه‌های دولتی یک سر و گردن از نظر فضل، کمال، روحیه انقلابی و اخلاقی بالاتر بوده‌اند؛ پیش از انقلاب٬ افراد متدین، فرهیخته و فرهنگ دوست تمایل داشتند در وزارت آموزش و پرورش باشند؛ بعد از انقلاب هم اینگونه بوده است٬ اما یک نقیصه داشته‌ایم و آن هم این بوده است که همیشه از دستاوردهای خودمان در آموزش و پرورش احساس رضایتمندی نداشته‌ایم؛‌ یعنی بذری را از جایی دیگر آورده بودیم و در زمین خودمان پاشیده بودیم؛ این بذر هم روئیده بود٬ اما میوه آن متناسب با ذائقه ما نبوده است. لذا دستگاه‌های دولتی، خانواده‌ها و مسئولان آموزش و پرورش همیشه بر این باور بوده‌اند که بچه‌ها باید بهتر از این رشد می‌کردند.

وقتی مطالعه کارشناسی صورت گرفت٬ جمع‌بندی کارشناسان این شد که نظام آموزش و پرورش ما بر مبنای نظریه خودی و در واقع مبتنی بر نظریه اسلام نبوده است؛ اشکال کار اینجا بوده است که نظریه‌های مختلف تربیتی را گرفته بودیم و سعی بر بومی‌سازی آنها داشته‌ایم؛ بخاطر همین هم به نتیجه مطلوب نمی‌رسیدیم. بنابراین تدوین و تصویب سند تحول بنیادین آموزش و پرورش که مبتنی بر نظریه تعلیم و تربیت اسلامی است٬ یکی از دستاوردهای خوب در این دوره بوده است.

تدوین «برنامه درسی ملی» برای تولید محتوای آموزشی٬ یکی دیگر از اقدامات بسیار خوب در این دوره بود. علاوه بر آن٬ یک نوع وحدت و انسجام فکری میان همه اجزای حاکمیت و استفاده‌کنندگان از ثمرات آموزش و پرورش به وجود آمد و بر اساس آن٬ ضرورت ایجاد تحول در کشور مشخص شد؛‌ زمانی ما قصد داریم تغییر ایجاد کنیم اما هماهنگی و باور لازم برای تغییر در جامعه وجود ندارد٬ اما امروز از مقام معظم رهبری تا آحاد مردم‌٬ از آموزش و پرورش "تحول" را مطالبه می‌کنند. این مسأله٬ شعار هم نیست؛ در سطح کشور٬ معلمان نه تنها در برابر تحول مقاومت نداشتند٬ بلکه خودشان یار و یاور این روند بوده‌اند.

معلمان علاقه‌مند به شرکت در دوره های آموزشی بودند تا با محتوای درسی جدید آشنا شوند. مردم نیز در فرایند تحول آماده هزینه کردن هستند و در سبد خانوار خود این هزینه را مشخص می‌کنند٬‌ اما آنچه که انجام داده‌ایم٬ بهترین نیست؛ یعنی بهتر از این هم می‌شد کار کرد؛ در واقع آنچه انجام شد٬ "بهتر"ی است که در یک شرایط زمانی خاص اتفاق افتاد.

با آنکه قانونگذار ما را مکلف کرده بود که هر سال کتاب‌های درسی دو پایه آموزشی را تغییر دهیم٬‌ اما در این مجال کوتاه سعی کردیم صحیح‌ترین کار را انجام دهیم و از نصاب‌های علمی کوتاه نیاییم. ما کف را رعایت کردیم٬ اما اوج برای ما هنوز وجود دارد؛ یک روز به یکی از بزرگان کشور عرض کردم که ما وعده داده بودیم که دیگ غذای خانگی بار بگذاریم٬ اما به خاطر شرایط و زمانبندی خاصی که برای ما به وجود آوردند٬ مجبور شدیم "فست فود" بدهیم٬ اما همین فست فود را تضمین می‌کنیم که سالم است. یعنی اگر در شرایطی بودیم که پیشنهادات ما مورد قبول قرار می‌گرفت٬ فرایند کارمان را اینطور دنبال نمی‌کردیم و به گونه‌ای عمل می‌کردیم که نه تنها از نصاب‌های علمی کوتاه نیاییم٬ بلکه این نصاب‌ها را ارتقاء هم بدهیم. الان هم می‌گویم که هر سال که تولید محتوا صورت می‌گیرد٬ این تولید محتوی٬ "آزمایشی" است و به خاطر همین هم هرسال ارزشیابی صورت می‌گیرد و در سال بعد از آن٬ اصلاحات و تغییرات را اعمال می‌کنیم.

*آقای دکتر! اگر شورای عالی آموزش و پرورش را به عنوان یک مرحله از قانونگذاری در این عرصه درنظر بگیریم٬ این شورا که در اختیار خودتان (وزارت آموزش و پرورش) بود؛ پس گره کار کجا بود که می‌گویید عجله شد؟!

من بحث "عجله" را به این نوع تعبیر نمی‌کنم؛‌ ببینید٬ شورای عالی آموزش و پرورش جدا از آموزش و پروش است٬ یعنی این شورا تحت امر آموزش و پرورش نیست؛ بلکه یک شورایی در کنار آموزش و پرورش است و ریاست آن هم برعهده رئیس جمهور است. در غیبت رئیس جمهور٬ وظیفه ریاست شورا با وزیر آموزش و پرورش است. از حدود 24 یا 25 نفر اعضای اصلی شورا٬‌ فقط یک نفر از آموزش و پرورش داریم؛ معاونان آموزش و پرورش به عنوان اعضای وابسته محسوب می‌شوند که تنها حق توضیح دارند٬ ‌ولی حق رای ندارند.

در جریان تدوین سند [تحول]، پیشنهاد شد که هر سال یک پایه تحصیلی (با یک سال اجرای آزمایشی) تغییر کند که با این روند حدود 20 سال به طول می‌انجامید تا می‌توانستیم نظام آموزشی را تغییر دهیم؛ برخی افراد در این شورا هم بر این باور بودند که در یک سال هم می‌توان محتوای آموزشی را تغییر داد! در این روند بحث و گفتگوهای زیادی وجود داشت و در نهایت به این نتیجه رسیدیم طی 6 سال تغییرات انجام شود و در هر یک سال٬ دو پایه تغییر کند.

من همان موقع به این نتیجه رسیدم ظرفیت نظام آموزش و پرورش ما برای مدل اول یعنی "تغییر سالانه یک پایه" مناسب است٬ اما برای "هر سال دو پایه" با مشکل مواجه می‌شویم٬ اما این گزارش ما را قبول نکردند!‌ خیلی از دوستان توصیه می‌کردند که با افزودن امکانات٬ بتوانیم ظرفیت آموزش و پرورش را برای تغییر بالا ببریم که در نهایت منجر به این شد که در سال تحصیلی 92 - 91 پایه دوم ابتدایی تغییر کرد و پایه ششم ابتدایی هم دوباره تأسیس شد. در این پایه تحصیلی٬ متوجه شدیم تنها سازمان ما نیست که این کار را انجام می‌دهد؛ سخت‌تر از تولید کتاب٬ تربیت معلمان و ساماندهی آنهاست. در حال حاضر که توزیع نیروی انسانی ما نامناسب است٬ حداقل تجربه نیروی انسانی نشان داد که حرف ما درست بود و باید با تأمل بیشتری عمل می‌شد.

الان در مناطقی نیروی مازاد داریم و در مناطقی از کشور با کمبود نیرو مواجه هستیم. توزیع جنستی ما نیز مناسب نیست؛ اگر فرض کنیم 50 درصد دانش‌آموزان کشور دختر و 50 درصد آنها پسر هستند٬ باید جنسیت و توزیع معلمان هم بر اساس این تناسب باشند؛ در حالی که الان در شهر تهران 75 درصد معلمان را زنان و مابقی را مردان تشکیل می‌دهند. همین عدم تناسب جنسیت باعث می‌شود که معلمان خانم را در بسیاری از مدارس ابتدایی پسران بکار بگیریم.

الان به خاطر همین ملاحظات و احتیاط‌ ها٬ در تولید محتوا سعی کرده‌ایم که تغییرات را در بسیاری از پایه‌ها به حداقل برسانیم. اقدام دیگری که باید موازی با این فعالیت‌ها انجام شود و ما در آن تأخیر داریم، موضوع "پژوهش و پایش" است. پژوهش به معنای «پیش نیازهای اجرا» که باید قبل از هر برنامه‌ای تحقیقات لازم به نتیجه رسیده باشد و بعد از آن هم پایش و ارزشیابی است که بتواند «نقاط ضعف و قدرت را به ما نشان دهد».

برخی از مطالعات ما همراه با پژوهش و تحقیق بوده، اما جنس ارزشیابی و پایش ما، هموزن اجرا نبوده است؛ ما الان در سازمان پژوهش، پژوهشگاه مطالعات آموزش و پرورش را موظف کرده‌ایم که کار پایش و ارزیابی را انجام دهد. سال گذشته پایه‌های دوم و ششم ابتدایی را مورد ارزیابی قرار دادیم و اتفاقاً با نقاط قابل اعتنایی مواجه شدیم و نتایج مهمی را هم از نتایج اجرای این دو پایه به دست آوردیم. امسال هم از اول آبان، ارزیابی و پایش کتاب‌های پایه سوم و هفتم (اول راهنمایی) را شروع کرده‌ایم؛ پژوهشگاه طرح پایش و ارزیابی خود را ارائه می‌کند تا بتوانیم سال آینده نتایج پژوهش و پایش را در دست داشته باشیم. در چهار سال اخیر، باید موضوع پایش و ارزیابی بیشتر مورد توجه قرار می‌گرفت.

*خیلی عجیب به نظر می‌رسد! آقای دکتر؛ در این چند سال که هر بار انتقادی به مقدمات اجرای سند و تغییر پایه‌ها می‌شد، آقایان با قاطعیت به پژوهش‌ها و ارزشیابی‌ها اشاره می‌کردند؛ پس مشکل کجا بود؟!

اتفاقاً نکته دیگری که به عنوان کاستی یا نقطه ضعف می‌توانم به آن اشاره کنم و مجموعاً آموزش و پرورش در آن دخالت دارد، همین است که نباید هر کار خوبی را به اسم سند تحول اجرا کرد! ببینید الان سه خطر "تحریف، تحمیل و تضعیف"، سند تحول بنیادین را تهدید می‌کند؛ یعنی ما باید مواظب باشیم ماهیت سند تحول «تحریف» نشود، موضوعی از بیرون به سند «تحمیل» نشود و دایره نفوذ سند هم «تضعیف» نشود؛ یعنی دلالت‌های سند را نباید کم و زیاد کرد تا در فرصت تعیین شده، اجرایی شود.

معتقدم علاوه بر نظارت‌های فرادستی قانونی، باید «نظارت نخبگانی» هم انجام شود؛ نظارت نخبگانی یعنی نظارت افرادی که در آموزش و پرورش تخصص دارند. این نظارت در چارچوب امر به معروف و نهی از منکر می‌گنجد.

* خب ساز و کاری هم برای نظارت نخبگانی بر اجرای سند تحول تعیین کرده‌اید؟

به نظر من، نظارت نخبگانی در قالب انجمن‌های علمی، گروه‌های آموزشی یا تشکیلاتی مانند «سازمان نظام معلمی» مشابه نظام پرستاری باید بر روی سند تحول آموزش و پرورش انجام شود؛ البته این ایده را چند سال قبل هم مطرح کردیم؛ چنین سازمانی بر معلمان و فعالیت آنها نظارت می‌کند و از این راه، بر روند اجرای سند تحول بنیادین هم نظارت می‌کند.

*اگر بپذیریم که الان مسیر تدوین کتاب‌های درسی آغاز شده و به نوعی ریل‌گذاری به سمت آینده است، بازخوانی و ارزیابی این روند تحولی چطور انجام می‌شود؟ در حین 6 سال (بازه زمانی استقرار 12 پایه) یا بعد از آن؟

به نظر من، باید نظارت همزمان با تدوین کتاب‌های درسی وجود داشته باشد؛ یعنی پایش و ارزشیابی باید دوش به دوش هم اجرا شود. ما باید از زمان حالمان، ارزیابی داشته باشیم. در دل سند تحول آموزش و پرورش و برنامه درسی ملی هم پیش‌بینی شده که بعد از پنج سال از ابلاغ سند، "ضریب نفوذ، تأثیر و ایجاد تحول مثبت" ارزیابی شود و اگر نیاز به تغییر است، این روند تغییر اجرا شود.

ما در سازمان پژوهش، قانونی داریم که در برخی دوره‌ها اجرا نشده است، اما الان مصمم به اجرای آن هستیم؛ بر اساس این قانون، برنامه درسی تازه تدوین شده را در سال اول اجرای آن «اعتباربخشی» می‌کنیم که اگر نیاز به اصلاح فوری دارد، در کوتاه‌ترین فرصت آن اشکالات را برطرف کنیم. دومین مرحله بازنگری ما، بعد از گذشت سه سال از آغاز اجرای برنامه درسی است؛ یعنی در سال چهارم، موفقیت‌ها و ضرورت‌های وجود برنامه را مورد ارزیابی قرار می‌دهیم؛ حالا در این مرحله اگر ضرورت داشته باشد، برنامه درسی اجرا می‌شود، اما اگر محتوای آموزشی با اشکالاتی مواجه باشد، محتوای کتاب‌ها را تغییر می‌دهیم.

همه ساله کتاب‌های درسی را به صورت جزئی و کلی تغییر می‌دهیم؛ تغییرات کلی مربوط به زمانی است که برنامه بعد از ارزشیابی، مورد تأیید قرار می‌گیرد، اما محتوا نیاز به تغییر دارد. در تغییر جزئی هم برنامه و محتوا خوب است، اما نیازمند اجرای اصلاحاتی متناسب با نیازهای جامعه امروز است. اما اگر بعد از گذشت پنج سال از آغاز اجرای یک برنامه درسی به این نتیجه برسیم که آن برنامه درسی نیازمند تغییر اساسی است، بنابراین محتوای جدیدالتألیف ارائه می‌شود. برای کتاب‌های درسی در حال تولید، تغییر بعد از یک بازه زمانی پنج ساله محقق می‌شود.

بعد از اینکه منطبق با برنامه درسی ملی کتاب‌های پنجم دبستان تألیف شد، کتاب‌های پایه ششم تغییر می‌کند، چون کتاب‌های پایه ششم براساس کتاب‌های پایه پنجم فعلی تدوین شده است.

* با این فرمول، روند ارزشیابی "دو پایه تحصیلی در یک سال" ادامه خواهد داشت؟

این روند تغییر پایه‌ها که مطابق آن هر سال کتاب‌های دو پایه تغییر می‌کند، چون قانون است ادامه پیدا می‌کند، اما فرایند ارزشیابی تغییرات هر پایه، با مراحلی که توضیح دادم، پنج ساله خواهد بود. این روند تغییر کتاب‌های درسی در بازه زمانی پنج ساله، مطابق با استانداردهای جهانی است و موجب می‌شود که دانش معلم، خانواده، دانش‌آموز و به طور کلی دانش عمومی کشور بروز رسانی شود. اگر کتاب‌های درسی تغییر نکنند، انگیزه‌ای برای کسب دانش جدید ایجاد نمی‌شود.

مثلاً حدود 30 سال بود که کتاب "هنر" مدارس متوسطه اول (راهنمایی) تغییری نکرده بود و به همین دلیل مدارس توجهی به این درس نداشتند، اما تدوین کتاب "فرهنگ و هنر" جدید برای پایه هفتم (اول راهنمایی)، باعث انگیزه میان دانش‌آموزان، معلمان و خانواده‌ها شد؛ کتاب‌های هنر پایه‌های هشتم و نهم هم با همین سبک و رویکرد تغییر می‌کند. در واقع تدوین کتب درسی جدید، روح جدیدی در فرایند یادگیری و یاددهی ایجاد می‌کند.

* آقای دکتر؛ شما به موضوع "پژوهش و پایش" در تدوین کتاب‌های درسی دانش‌آموزان اشاره کردید؛ آیا پژوهش و مطالعه کارشناسی درباره طرح‌های دیگر آموزش و پرورش مثل "تعطیلی روزهای پنج‌شنبه" هم انجام شده یا قرار هست انجام بشود؟

ببینید؛ موضوع تعطیلی زمان تحصیل دانش‌آموزان مربوط به ما نیست، اما در برنامه درسی ملی، یک زمانبندی درسی تعریف شده که ما مدافع آن هستیم. اینکه توزیع ساعت‌های درسی هفتگی در چه روزهایی باشد، مشخص نشده بود و ما هم برای تعطیلی روزهای پنج‌شنبه پیش‌بینی نکرده بودیم، اما فضا به این سمت رفت! یعنی ساماندهی زمان آموزش، در عمل به تعطیلی منجر شد! در آنجا پیش‌بینی نشده بود که مدرسه در روز پنج‌شنبه به طور کامل تعطیل باشد، بلکه باید فوق برنامه در این روز اجرا شود. به همین خاطر، پیشنهاد ما این بود که برای این روز 50 ساعت فوق برنامه در نظر گرفته شود یا اینکه علاوه بر اجرای فوق برنامه، می‌توانیم آموزش معلمان را هم به این روز انتقال دهیم تا کلاس‌های درس دانش‌آموزان در طول هفته به دلیل این آموزش‌ها تعطیل نشود.

درهر صورت، محوریت مباحث با "باز بودن مدارس" بود، اما الان گزارش‌های کارشناسی حاکی از این است که پنج‌شنبه‌ها عملاً تعطیل شده که این، خلاف قانون است. پیشنهاد تعطیلی این روز هم از سوی سازمان ما نبوده است؛ دبیرخانه شورای عالی آموزش و پرورش با تیم پژوهشی گزارشی اعلام کردند که ذینفعان این موضوع از تعطیلی روزهای پنج‌شنبه استقبال کرده‌اند؛ این گزارش قابل ارزشیابی است، یعنی الان بعد از گذشت بیش از دو سال، وقت ارزشیابی است که آیا اهداف مدنظر برای پنج‌شنبه‌ها محقق شده است یا خیر؟ اما به طور کلی در سند تحول بنیادین آموزش و پرورش، موضوعی با عنوان تعطیلی روزهای پنج‌شنبه نداشتیم، بلکه متناسب‌سازی زمان و محتوای آموزشی مورد تأکید بوده است.

* با همه این اوصاف، با توجه به وضعیت موجود و اینکه شما اقدام به تألیف کتب درسی و تدوین برنامه‌های آموزشی می‌کنید، آیا با تعطیلی پنج‌شنبه‌ها موافقید یا خیر؟

من معتقدم که ما به دو صورت می‌توانیم از روزهای پنج‌شنبه استفاده کنیم؛ در برنامه درسی 850 ساعت به عنوان ساعت آموزشی رسمی تعیین شده است که باید در طول هفته و ماه توزیع شود؛ علاوه بر این زمان، حدود 50 ساعت برنامه رسمی غیرکلاسی هم در نظر گرفته شده است؛ حالا دیدگاهی وجود دارد که این ساعات به گونه‌ای توزیع شود تا بخشی از برنامه‌های غیرکلاسی در طول هفته انجام شود و بنابراین، آن 850 ساعت برنامه رسمی کلاسی به پنج‌شنبه هم کشیده می‌شود، دیدگاه دیگر هم این است که 850 ساعت برنامه رسمی کلاسی از شنبه تا چهارشنبه انجام شود و برنامه‌های غیرکلاسی در روزهای پنج‌شنبه برگزار شود؛ این دو روش، مطلوب ماست.

*آقای دکتر؛ زمانی که سند تحول بنیادین آموزش و پرورش تازه تدوین شده بود یا در آستانه تصویب بود، مباحثی درباره وجود "تفکرات سکولار" در این سند مطرح می‌شد که همان موقع هم توضیحاتی ارائه شد؛ به نظر شما این ذهنیت چرا و از کجا ایجاد شد و در آینده هم می‌تواند به صورت مجدد مطرح شود؟

در تدوین سند بسیاری از صاحبنظران همکاری کردند؛ نقطه تکوین سند تحول آموزش و پرورش در دوره اصلاحات بود، اما در آن زمان این سند تدوین نشد. زمانی که من به عنوان دبیرکل شورای عالی آموزش و پرورش مشغول بودم، برخلاف برخی از گزارش‌ها که اعلام می‌شد سند می‌تواند سه ماه آینده تدوین نهایی شود، متوجه شدم که بسیاری از کارها در این سند باقی مانده بود؛ ما در اوایل دولت نهم به این نتیجه رسیدیم که جای "فلسفه" در سند خالی است!

ما بر این باور بودیم که در ابتدا باید فلسفه و دکترین سند تدوین شود. این موضوعات خیلی زمان‌بر بود. وزرا هم اعتقاد بر این داشتند که این روند باید تکمیل شود. آقای حاجی‌بابایی یک کار زخمی شده را تحویل گرفت، اما خیلی عجله داشت که کار سریع تمام شود! ایشان معتقد بود که تدوین سند تحول باید انجام شود و به شورای عالی آموزش و پرورش ارائه شود. در شورای عالی آموزش و پرورش بررسی‌هایی صورت گرفت؛ در این زمان مباحث نظری نیز انجام شد. در شورای عالی انقلاب فرهنگی هم برخی نقدها مطرح شد و در مجموع مقرر شد که سند بازگشت‌هایی به شوراهای تخصصی داشته باشد.

بعد از انجام این مراحل، سند در شورا تدوین شد. ما به عنوان مجری قانون، باید سند را اجرا کنیم. سند از رؤیت بزرگان کشور و مقام معظم رهبری گذشته و باید بند بند آن اجرایی شود، اما به عنوان فردی که 40 سال است در حوزه تعلیم و تربیت کار می‌کنم، معتقدم که هر سند محکمی می‌تواند نقطه ضعفی هم داشته باشد.

امروز سه تفکر در برابر موضوع تحول در آموزش و پرورش ایستاده‌اند؛ این تفکرات می‌خواهند آموزش و پرورش متحول نشود تا آب به آسیاب جریان خاصی بریزد یا اگر تحولی در آن ایجاد می‌شود، این تحول به نفع برخی افراد باشد. بعد از انقلاب اسلامی تفکر خسروانی (شاهنشاهی) اصلاً نمی‌خواست که در کشور انقلاب ایجاد شود. به نوعی قصد داشتند با علقه‌های ملی گرایانه، آموزش و پرورش ما را به دوران هخامنشی ببرند. این افراد به دلیل اسلام‌گریزی، نمی‌توانند سندی را تحمل کنند که هدف آن، تربیت انسان‌ها بر مبنای اسلام است؛ این تفکر، موافق تحول نبود. تفکر دیگر، تفکر غرب‌گرایانه است که منتقد است که چرا باید برنامه کلی داشته باشیم!

جریان فکری دیگر هم وجود دارد که به ظاهر، متدین هستند اما اسلام را از نوع واپسگرا قبول دارند! این افراد اگر قائل به رسالت اسلام هستند، اعتقاد آنها دراین حد است که اسلام از حوزه تفکر محدود "احکام و اخلاق" بگوید و به موضوع کارآمدی اسلام برای اداره اجتماع هم قائل نیستند! برخی از این افراد آموزش و پرورش را در تراز جمهوری اسلامی قبول ندارند و می‌گویند به ما مجوز دهید تا خودمان یک مدرسه را اداره کنیم. یعنی برخی‌ها با تفکرات "انجمن حجتیه" مقابل سند ایستاده‌اند و برخی‌هایشان الان مجوز مدرسه هم دارند! این افراد با سند تحول موافق نیستند. کسانی هستند که از اول در برابر تدوین این نوع اسناد ایستاده‌اند و درحال حاضر هم نمی‌خواهند که بخشی از آن اجرا شود، اما من به تبعیت از سخن مقام معظم رهبری می‌گویم که باید بند بند این سند اجرا شود و در آن تحریف، تعطیل، تضعیف و تحلیل هم اتفاق نیفتد.

*آقای دکتر محمدیان؛ در اینکه حریم سند باید حفظ شود، شکی نیست؛ اما برخی صاحبنظران از سر دلسوزی و متناسب با روح سند تحول بنیادین، پیشنهادهایی مخصوصاً برای کتاب‌های درسی دارند؛ موضع شما در این باره چیست؟

مشکل اینجاست که برخی از موضوعات به صورت خلق‌الساعه به سند اضافه شده که نباید این گونه باشد؛ ممکن است کاری خوب باشد، اما قرار نیست هر کار خوبی را در هر زمانی که خواستیم، به سند تحول اضافه کنیم. من از صاحبنظران و مسئولین درخواست دارم که به جای پیشنهادهای پشت سر هم اجازه دهند که سازمان پژوهش به عنوان سازمان تخصصی آموزش و پرورش، براساس مطالعات و پژوهش‌ها و بر مبنای نیازسنجی عمل کند. ما نیازهایی را که دستگاه‌های سیاستگذار مثل مجلس، مجمع تشخیص مصلحت نظام، شورای عالی انقلاب فرهنگی و مردم مد نظر دارند، بررسی می‌کنیم و آنها را تبدیل به زبان برنامه درسی می‌کنیم.

ببینید! کتاب درسی، صفحه نیازمندی‌های روزنامه یا تابلوی اعلانات نیست که هر مطلبی را که دیگران گفتند، در آن بیاوریم؛ کتاب درسی، "نصاب سواد ملی" است. در کتاب درسی باید موضوعاتی را بیان کنیم که عموم دانش‌آموزان برای زندگی کردن به آنها نیاز دارند.

هر کسی می‌تواند در تدوین کتاب‌های درسی به ما کمک کند، لازم است اعلام آمادگی کند، اما این افراد نباید انتظار داشته باشد که کتاب درسی ما تبدیل به "کیهان بچه‌ها" شود! ما از هر داستان‌نویس یا شاعر کودک و نوجوان که توان داستان‌نویسی برای دانش‌آموزان را دارد، استقبال می‌کنیم؛ اما قرار نیست که کتاب درسی، داستان یا شعر تمام نویسندگان و شاعران را منعکس کند، مگر اینکه در نصاب ملی باشد.

در انتخاب و چاپ شعرهای شاعران در کتاب‌های درسی، دستمان بسته است و خودمان هم خیلی سخت‌گیر هستیم؛ تأثیر شعر، باید در آموزش دیده شود. ما قله‌های ادبی مثل سعدی، حافظ، نظامی و فردوسی را داریم که در کتاب‌های درسی باید به آنها پرداخته شود؛ در عین حال، به ادبیات نو نیز می‌پردازیم. نویسندگان دفاع مقدس، رمان‌نویسان و نمایشنامه نویسان می‌توانند در تدوین کتب درسی به ما کمک کنند، اما این کمک به این معنا نیست که منتظر چاپ آثارشان در کتاب‌های درسی باشند، چون صفحات کتاب‌های درسی ما محدود است؛ به طور خلاصه، از بهترین و مناسب‌ترین مطالبی که هدف آموزشی ما را تأمین کند، استفاده می‌کنیم.

* طرح "چند تألیفی" که اخیراً صحبت آن مطرح شده، الان در چه مرحله‌ای قرار دارد؟

رویکرد ما در تألیف کتب درسی، روش چند تألیفی است که منابع متنوع برای یک درس، در اختیار معلم و دانش‌آموز قرار گیرد؛ تاکنون در برخی از دروس، این رویکرد را داشته‌ایم و در آینده هم این روند را گسترش می‌دهیم. در رشته‌های فنی و حرفه‌ای این کار انجام شده است. در گذشته نیز برای دروس عربی و حرفه و فن این روش انجام می‌شد.

البته باید تعریف دقیقی از چند تألیفی داشته باشیم که ناظر به حق انتخاب معلم و دانش‌آموز باشد، اما برای توسعه کتب چند تألیفی در مدارس، با مشکلات اجرایی مانند تکرار پایه، تغییر کلاس و مهاجرت دانش‌آموزان هم مواجه هستیم که باید بررسی شده و برای آنها راه حل پیدا شود. فعلاً "گروه‌های تألیف موازی و کنترل شده" را برای سال آینده مدنظر داریم.

گفتگو: شاهرخ صالحی کرهرودی٬ حامد حسین عسکری٬ زهرا ساختمانیان.

نظرات

با سلام ، من دبیر علوم تجربی پایه هفتم هستم . درس علوم تجربی با توجه به گستردگی و گوناگونی مطالب ، موقع تدریس سوالات زیاد و گوناگونی در ذهن دانش آموزان بوجود آمده و علاقمند به بحث و گفتگو با هم هستند . همچنین باید با انجام آزمایش ها مطالب را خود شان کشف و یادبگیرند . کتاب هفتم هم که کتابی ترکیب شده از علوم تجربی سال های مختلف راهنمایی و درس جغرافی و حرفه وفن می باشد و از نظر محتوی بسیار گسترده ، ولی با توجه به این تغییر زمان تدریس کتاب را از 4 ساعت به 3 ساعت تقلیل داده اند و این از نظر کیفیت یادگیری را کاهش می دهد و ما دبیران مجبور به سریع درس دادن هستیم و نمی توانیم از روش های یاددهی و یادگیری های نوین استفاده کنیم خواهشمنیم نسبت به ساعت آن تجدید نظر کنید یا حداقل مطالب کتاب را کاهش دهید.

سلام علیکم ، همکار محترم نظر شما را به کارشناسان گروه علوم جهت بررسی و پاسخ منعکس می کنم ولی شما همکاران می توانید در صورت ضرورت مستقیماً با دفتر تألیف کتابهای درسی تماس بگیرید. البته کتابهای جدید التألیف توسط پژوهشگاه مطالعات آموزش و پرورش بررسی شده و إصلاحات لازم در سال تحصیلی جدید اعمال خواهد شد.

چرا در ارائه گزارش به مردم این قدر محافظه کاری می کنید؟ چرا درباره فشارهای بی جای وزیر سابق و همسویی شورای عالی آموزش و پرورش در تصویب تغییر دو پایه تحصیلی در یک سال نمی گویید؟ چرا نمی گوییدبرای تهیه و خرید کاغذ کتاب درسی از خارج چه مشکلاتی را تحمل کردید و تنهایی قبول مسؤولیت کردید ؟ من به عنوان یک همکار به داشتن رئیسی مثل شما افتخار می کنم و ازهمه کسانی که تا دیروز به به و چه چه میکردند و مجیز می گفتند تعجب می کنم .آقای دکتر به خدا توکل کنید و حقائق پشت پرده را به مردم بگویید.

همکار گرانقدرم ،آنچه از توفیقات کاری داشته ایم همه به لطف خداوند متعال و تلاشهای صادقانه وسازنده همکاران و مجموعه ی آموزش و پرورش بوده است واگر نقص و کاستی در مسیر إیجاد شده ناشئ از خود ماست. عهد من با خداوند این است که در ارائه ی گزارش به مردم و مسؤلان دروغ نگویم ولی در رعایت مصالح ضرورتی به بازگویی تمام وقایع نمی بینم ، در این نوع امور نیز خداوند شنوا و بیناست و بندگان خود را تنها نمی گذارد. امید دارم به همت شما همکاران و مجموعه ی دلسوز آموزش و پرورش در پیشبرد و تحقق أهداف تحول بنیادین موجبات رضایت خاطر ملت شریف ایران و رهبری بزرگوار نظام اسلامی را فراهم کنیم.

نظر دهید

Image CAPTCHA
شناسه امنیتی داخل تصویر را وارد کنید.