پای صحبت حجت‌الاسلام والمسلمین دکتر محمدیان در باب مفهوم بسیج و تأثیرات آن در توسعه و سازندگی

اشاره
بسیج نام و عنوانی است که با دستور تشکیل بسیج مستضعفین از سوی حضرت امام خمینی(ره) در دوران دفاع مقدس، به‌عنوان واژه‌ای کلیدی، جایگاه خاصی در ادبیات عامه و به‌خصوص ادبیات و واژه‌های دفاع مقدس پیدا کرد؛ مفهومی که باعث پدید آمدن نیرویی مردمی، مؤثر و با پشتوانه‌ای ملی و اعتقادی در کشور جمهوری اسلامی ایران شد و آوازۀ تشکیل آن در جهان پیچید و تا حدود زیادی معادلات صدام و حامیانش را به هم ریخت. اکنون و بعد از گذشت نزدیک به 25 سال از پایان جنگ تحمیلی، این مفهوم که حالا مصداق تشکیلاتی رسمی هم پیدا کرده است، بر سر زبان‌هاست. در همین ارتباط، به سراغ حجت‌الاسلام والمسلمین دکتر بهرام محمدیان، معاون وزیر و رئیس سازمان پژوهش و برنامه‌ریزی آموزشی رفتیم که خود زمانی در کسوت بسیجی در دفاع مقدس حضور داشته است و همواره خود را بسیجی میداند. نظر ایشان را در خصوص این واژۀ کوتاه جویا شدیم. در ادامه، متن این گفت‌وگو را که نظراتی قابل تأمل و راهگشا در این زمینه دارد، با هم می‌خوانیم. محمد دشتی

آقای دکتر! در ابتدا کمی درخصوص معنا و مفهوم واژۀ بسیج برایمان صحبت کنید؟
بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم. یک زمان ما از تشکل خاص و سازمانی اداری به‌عنوان بسیج صحبت می‌کنیم که تشکلی است زیر نظر سپاه پاسداران انقلاب اسلامی که عمدۀ آن هم در زمان جنگ شکل گرفته و هدف آن هم کسب آمادگیهای دفاعی مدنی با بنمایه‌های دینی و اعتقادی و رویکرد ملی برای حضور در صحنه‌های دفاع و نبرد بوده است که این یک واقعیت و ضرورت است و خودش بحث جداگانه‌ای می‌طلبد. اما یک وقت هم هست که در مورد مفهوم و خاستگاه بسیج به عنوان اراده‌ای عمومی صحبت میکنیم که موضوع فرق می‌کند و جای صحبت خود را دارد و اتفاقاً در مورد بسیج همین معنای دوم به عنوان همت و اراده و قصدی جمعی و مردمی مورد نظر ماست.

حضرت امام خمینی(ره) در طول حیات شریف خود بسیاری از مفاهیم و واژه‌ها را از غربت و ماندن در کتابهای لغت و بایگانی اذهان مردم نجات دادند. گمان میکنید درخصوص بسیج هم چنین اتفاقی افتاد؟
همینگونه است و البته شرایط خاص و ویژۀ انقلاب و دفاع مقدس چنین ضرورتی را طلب می‌کرد که ایشان با دم مسیحایی خود به بهترین وجه از آن استفاده کردند. مفهوم بسیج و تبارشناسی اعتقادی به بسیج آن چیزی است که ما امروز در مورد آن صحبت خواهیم کرد. این مفهوم در سابقۀ تاریخی و مبانی دینی و اعتقادی و آموزه‌های دین مقدس اسلام ریشه دارد. نگاهی اجمالی به تاریخ ایران و اسلام نشان میدهد که هر گاه کارهای سنگین و بزرگی در پیش بوده‌اند، مردم منبعث از نگاه دینی و اعتقادی و فرهنگ ملی خود، در حرکتی عمومی و مردمی با آن همراه شده‌اند. این مصداق و مفهوم حتی در کارهای کوچکتر که به همراهی جمعی نیاز داشته است دیده میشود. زمانی که محصول فردی در روستا یا قبیله روی زمین مانده، وقتی فرد و خانواده‌ای مراسم و جشن عروسی برای فرزندشان گرفته‌اند، وقتی کسی از بستگان یک خانواده فوت شده است، در مراسم استقبال از فردی که از مناسک حج برگشته است، وقتی که جمع یا گروهی در حادثه‌ای مثل سیل، زلزله، تصادفی بزرگ و یا آلام دیگر دچار مصیبت شده‌اند، در همۀ این مواقع و مناسبتها، همت و ارادۀ جمعی این مردم و ملت خودش را نشان داده و بسیاری از مشکلات با چنین نگاهی رفع و رجوع شده است. پس چنین واقعیتهایی نشان میدهد که مفهومی با عنوان بسیج عمومی، ریشه در نگاه و اعتقادات ملی دارد که در غمها و شادیها در کنار هم بوده‌اند و این مفهومِ عمیق و البته کارامد و مؤثر در زندگی فردی و اجتماعی مردم ما نقش مهمی داشته است.

نشانه‌ایی که بتوان گفت این مفهوم با عنوان‌ها و مصداق‌های خاص دیگر در زندگی مردم همراه بوده است، چه هستند؟
به برخی از این مصادیق که اشاره کردم، اما به‌طور خاص مثلاً همین مفهوم آستین بالا زدن از چنین نگاهی نشئت گرفته است. چون در برخی مواقع که مثلاً در یک روستا کسی میخواست دیوار خانه یا باغ و مزرعۀ خود را بچیند و بالا ببرد، افراد دیگر روستا که معمولا هم رابطۀ نسبی و سببی با هم داشتند، با همت جمعی به کمک او میآمدند و مثلاً در یک یا دو روز کاری را که ممکن بود او به تنهایی در یک ماه هم نتواند انجام دهد به پایان می‌رساندند، یا در مراسم عروسی، با کمک و پرداخت هدایا، به گونه‌ای عمل می کردند که اسباب و وسایل اولیه و ضروری یک زندگی را برای زوجی که تشکیل زندگی داده بودند، فراهم می کردند. در چنین مواقعی، بسیج و توان و قدرت جمعی خود را نشان میداد.
در مجالس ختم و عزا هم چنین بود، به‌گونه‌ای که فرد احساس میکرد همه در کنار او غمگین و عزادارند. اساساً در دستورات دینی ما هم آمده است که باید کمک کرد تا کسی که دچار عزا و مصیبتی شده است، تا سه شب خودش غذا نپزد و در حالیکه مصیبت‌دیده است، درگیر حاشیه‌هایی مانند پذیرایی و غذا و اطعام مهمان نشود، اما تغییرات در چنین نگاهی در حال حاضر شرایطی را فراهم کرده است که دغدغه و تدارک چنین مسائلی کمتر از دغدغه و غم از دست دادن یک عزیز نیست و البته هنوز هم همان همت و ارادۀ جمعی برای دلجویی و تسلای غم مصیبت‌زده، در فرهنگ و رفتار فردی و اجتماعی ما وجود دارد که باز این مسئله نشأت گرفته از همان ارادۀ جمعی و نگاه بسیجی است.
این نوع کارها در گذشته با همان نگاه بسیجی و با کمترین هزینه و بالاترین میزان رضایت افراد انجام میشد و کارهای بزرگ ملی و میهنی هم از چنین تفکر و نگاهی بهره می‌گرفتند و به نتیجه و سرانجام می‌رسیدند. اساساً رمز ماندگاری مفهومی مثل بسیج در مردمی بودن آن است. مثلاً قبل از اینکه دولت مدرنیته در ایران شکل بگیرد و حدوداً بعد از صفویه و به‌خصوص دورۀ پهلوی که تا حدودی نظام شکل گرفت، مفهوم سربازی و ارتش، آن هم به این تعداد، نداشتیم و اگر نیاز و ضرورتی پیش می‌آمد، مردم و آحاد جامعه، حتی با سلاح و همان لباس معمولی خود، در دفاع از کشور خود مشارکت می‌کردند و کار عظیمی مثل دفاع و حفاظت از مرزها یا اقلیم خود را انجام می‌دادند. در دورۀ مشروطیت و عباس میرزا، با انتشار و ابلاغ یک رسالۀ جهادیه از سوی علما، همۀ این اتفاقها صورت می‌گرفت و مردم خودشان در دفاع و حفاظت از خانه و کاشانه و کشور خود مشارکت و نقش‌آفرینی میکردند. این همان ریشه‌های مفهومی به‌عنوان بسیج است که ما تبلور عینی‌تر و رسمی آن را در دوران دفاع مقدس شاهد هستیم و خوشبختانه از آن زمان تاکنون هم این مفهوم، به‌خصوص در شکل غیررسمی آن، به‌عنوان اراده‌ای ملی و مبتنی بر اعتقادات و ارزشهای دینی و مذهبی تداوم پیدا کرده است و باز هم در همۀ بحرانها، حوادث غیرمترقبه، دفاع غیر عامل و صحنه‌های اجتماعی و سازندگی خود را نشان می‌دهد.
مفهومی که زمان و مکان و موقعیت نمیشناسد و بر دل و اعتقاد و ارادۀ مردم در همۀ قشرها و سطوح اجتماعی مبتنی است و نشان در بی‌نشانی دارد. به همین اعتبار است که می‌گوییم بسیج ریشه‌ای قدیمی و تاریخی و محکم و متکی بر ارادۀ مردم دارد که باید قدر دانسته شود و جایگاه و شأن آن همواره حفظ و محترم دانسته شود.

ما در آموزه‌های دینی و به‌خصوص در قرآن کریم، به‌عنوان خط راهنما و نشان هدایت از سوی خداوند متعال هم اشاراتی به این معنا داریم. لطفاً در این خصوص هم به برخی مصداق‌ها اشاره کنید.
ما در قرآن به‌عنوان کتاب جامع برای زندگی و حیات رو به رشد انسان در همۀ زمینه‌ها رهنمودهایی داریم که درخصوص بسیج و مصداق‌های آن هم همینگونه است.
مثلاً در دستورات قرآنی که در خصوص بسیج نظامی نشریه آمده، خطاب آن جمع و عموم مردم است و با لفظ «اعدّوا» آمده است. مثلاً «وَاَعِدُّوامّا استَطَعتُم مِّن قُوَئٍ» خطاب به جامعه‌ای ایمانی است که میگوید همگی و با تمام توان برای مقابله با دشمن آماده شوید. در سنتهای دینی ما هم هست که هر مسلمانی باید وصیتنامه و شمشیرش را زیر سر داشته باشد.
چنین توصیه‌ای برای یک مسلمان به این مفهوم است که فرد همیشه آمادۀ دفاع و جهاد است، حالا اگر خانه و شهر او مورد تجاوز قرار گرفت، از جان و مال و ناموس خود دفاع می‌کند و اگر کشورش مورد تهاجم واقع شد، به دفاع از کشور و سرزمین خود میپردازد. البته این صفت آمادگی را برای فرد منتظر هم ذکر کرده‌اند، یعنی فردی که منتظر ظهور آقا امام زمان(عج) است، باید همواره و همیشه آماده و هوشیار و گوش به زنگ باشد تا بتواند در لحظۀ ظهور به وظیفه‌اش عمل کند.
نقطۀ آغاز توجه به حرکتی مثل بسیج در دوران دفاع مقدس است. اشاره‌ای هم به این موضوع داشته باشید.
بله! تشکلی که بعد از انقلاب و در جنگ به‌عنوان بسیج تعیین و رسمیت پیدا کرد، جایگاه ویژه‌ای دارد، چون منشأ اثرات و خیرات فراوانی بوده است و بعد هم با عنوان‌هایی مثل جهاد سازندگی ادامه پیدا کرد و توانست در سازندگی کشور بعد از جنگ مؤثر و نقش‌آفرین باشد.
دلیل موفقیت آن هم این بود که این حرکت با نگاهی جهادی و با انگیزه‌های اعتقادی، در گسترۀ ملی و جانمایۀ اخلاص نقش‌آفرینی کرد و مثلاً شاهد بودیم که دانشجویان یک دانشگاه با همان توان و بضاعتی که دارند، در فصل فراغت از تحصیل خود، به دورترین و محروم‌ترین روستاها رفته‌اند و در کار برداشت محصول یا ساخت خانه و سرپناهی برای مردم آنجا از جان خود مایه گذاشته‌اند و منشأ خدمات مؤثری در این کشور شده‌اند. این است که با چنین نگاه و تفکری، بسیج همیشه ماندگار و مؤثر است و چون خاستگاه مردمی و عمومی و آن هم با بنمایه‌های اعتقادی و ارزشی دارد، میتواند همیشه تأثیرگذار و مؤثر باشد.
در چنین حرکتهایی که هیچ شائبۀ مادی و پست و مقام در آن وجود ندارد و تنها بر اخلاص و اعتقاد پاک افراد مبتنی است، اثر کارها ـ هرچند ممکن است آن کارها در ظاهر کارهای کوچکی هم باشند ـ بسیار عمیق و تأثیرگذار خواهد بود و دیگران و نسلهای بعدی را هم در چنین اقدامات ماندگاری با آحاد جامعه و جهادگران همراه خواهد کرد و این همان نقش و جایگاهی است که ما باید برای بسیج قائل و به دنبال تحقق آن باشیم.

بسیج، حرکت بسیجی و فرهنگ بسیجی ادبیات خاص و مقتضیات خاص خود را هم داشتند. در این خصوص هم از واژه یا واژه‌هایی که مانند خود واژۀ بسیج بار معنایی خاص خود را به همراه داشت، برای خوانندگان نشریه بگویید.
در پاسخ به چنین سؤالی شاید واژۀ «اجرکم عندالله» مثال خوبی باشد. ما و شما و نسلی که دوران انقلاب و دفاع مقدس را درک و تجربه کرده است، خاطرمان هست که در پایان حکمهای مسئولیت و مأموریت، از واژۀ «اجرکم عندالله» فراوان استفاده میشد و معنا و مفهوم آن این بود که این کار باید برای رضای خدا و با نیت خالص انجام شود و اجر آن هم با خدای متعال و بزرگ و بخشنده است. در همین ارتباط، باز یادمان هست حقوقی که افراد، به‌خصوص در نهادهای انقلابی مثل سپاه و جهاد و نهضت سوادآموزی و دیگر نهادها، میگرفتند، بیشتر بر نیاز آنها مبتنی بود تا شاخص و ملاک خاص دیگری در آن دخیل باشد. آن زمان من و برخی دوستان در تبریز و منطقۀ خدمتی خودمان شاهد بودیم که افراد براساس نیاز و تعداد عائله‌شان حقوق دریافت میکردند و گاه فردی که کار خدماتی انجام می‌داد و عائله و هزینۀ زندگی او بیشتر بود، حقوقش از یک مسئول اداره و نهاد هم بیشتر بود. به‌طور مثال، یادم هست مرحوم آقای بهادر کریمی که رئیس نهضت بود و متأسفانه در سقوط هواپیما از دنیا رفت، حقوقی در حدود 2700 تومان میگرفت، در حالیکه یک همکار خدماتی ما که هفت هشت سر عائله داشت، 4800 تومان حقوق دریافت میکرد. در واقع تفاوتها در نیازها و الزامات زندگی بود نه در پست و مقام یا منصب کسی که مسئولیت بیشتری داشت.
این موضوع بعدها اینگونه تغییر کرد که هرکس به میزان تلاش خود حقوق بگیرد، اما باز هم افراد خودشان را مقید می‌دانستند که تا حد ممکن در هزینه‌ها صرفه‌جویی کنند و جیب اداره و سازمان را جیب خودشان میدانستند. خاطرم هست که من همان سال‌ها به کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان منتقل شدم و گاهی اوقات که به مأموریت می‌رفتیم، در هزینه‌های غذا و دیگر هزینه‌ها تا جایی که امکان داشت صرفه‌جویی میکردیم و مثلاً میگفتیم که وقتی با دو غذا، سه نفر سیر میشوند، چرا باید هزینۀ سه غذا را بدهیم و معمولاً بعد از بازگشت از مأموریت هم از مبلغی که به‌عنوان تنخواه بود، مقداری را برمی‌گرداندیم. با چنین نگاهی، هزینه‌ها خیلی کاهش پیدا می‌کرد. اساساً نوع نگاه در بسیج هم باید همینگونه باشد. یعنی اگر بخواهیم بگوییم حرکت بسیج و بسیجی چگونه باشد، باید نگاه و زاویۀ دید نسبت به مسائل چنین باشد. یعنی حرکتی مبتنی بر اعتقاد و باور، با جانمایۀ اخلاص در گسترۀ ملی، برای انجام وظیفه‌ای که در آن زمان بر عهدۀ او گذاشته شده است.

ما شاهد هستیم که مفهومی غیررسمی مثل بسیج کمکم به تشکلی نظم‌یافته‌تر تبدیل شد که الزاماتی را هم با خود داشت، این کار تا چه حد ضرورت داشت؟
همینطور است. در کنار ارتش کلاسیک و سپاه رسمی، گروه و تشکلی به نام بسیج شکل گرفت، اما روز اولی که این نهاد شکل گرفت، هیچ قرار و مداری برای حقوق و مزایا و حتی خوراک و پوشاک آنان گذاشته نشد و حرکت تنها و تنها برای دفع تجاوز و انجام وظیفۀ دینی و میهنی بود و البته همانطور که اشاره کردید، بعدها بنا بر ضرورتهایی که نیاز بود، تشکلی پیدا کرد و برای آن وظایف روشنتر و مختصر هزینه‌هایی هم در نظر گرفته شد. آن روزها اصلاً صحبتی از سهمیۀ دانشگاه و تشکلی به نام بنیاد شهید و توجه به ایثارگران نبود و همۀ عزیزانی که آمدند و در بسیج مشارکت کردند، بدون هیچ شائبۀ مالی و امتیاز مادی وارد شدند و همانطور که اشاره کردم بعدها به ضرورت و به حق، امتیازات یا بگویم حداقلهایی که بتواند زندگی روزمره و جاری آنان را اداره کند، در نظر گرفته شد که به‌جا و لازم بود و اگر توان و امکانی باشد، هر هزینه و ارائۀ امکاناتی در این خصوص پسندیده و سزاست و نمی‌تواند گوشه‌ای از این از جان گذشتگی‌ها و ایثارگریهای کسانی را که با خدای خود معامله کرده‌اند جبران کند.
و شروع چنین اتفاقاتی هم باز از درون خود همین بسیج بود و با نگاهی داوطلبانه و متکی بر همین نیروهای بسیجی شکل گرفت که نشان از پویایی و تحرک این تشکیلات داشت. در این زمینه نظرتان چیست؟
همینطور است. جالب است که بدانیم در همان اوایل و زمانی که رزمندگان بسیجی خانه و کاشانه و زندگی خود را برای دفاع از اسلام و کشور رها کردند و به جبهه‌ها پیوستند، نهادها و تشکلهای خودجوشی در میان همین افراد شکل گرفت و مثلاً ما در تبریز و در مسجد محل خودمان گروهی را به عنوان انصارالمجاهدین تشکیل داده بودیم که از خانوادۀ رزمندگان و بسیجیان سرکشی میکردند و در حد برآوردن نیازهای اولیه و ضروری به آنان خدماتی را ارائه می‌کردند تا بتوانند زندگی جاری خود را در غیاب همسر، فرزند یا پدر خانواده اداره کنند.
یا جالب است که بگویم، خیریه‌ای را در مسجد تشکیل داده بودیم که به مسائل درمانی این افراد و خانواده‌های آنان برسند و افرادی هم که تخصص پزشکی داشتند، شامل چهار پزشک متخصص و دو پزشک عمومی و کادر خدمات درمانی داوطلب، به صورت افتخاری به مسجد می‌آمدند. کمکم مردم عادی هم توانستند از این خدمات استفاده کنند و وقتی قرار شد پول مختصری از افراد گرفته شود، کادر درمانی مسجد اعلام کردند هرکس به اندازۀ وسع و توان خود پولی را که در نظر دارد در داخل صندوقی بیندازد تا بسیج بتواند آن را برای دیگر هزینه‌های ضروری و جاری خود استفاده کند.

و حالا چه ضرورتی وجود دارد تا بسیج همچنان بسیج بماند و بتواند مانند گذشته نقش‌آفرین و مؤثر باشد؟
هر حرکت و جوشش اجتماعی در درون خود به مراقبت و توجه نیاز دارد و نباید از این موضوع غفلت شود. ما باید اکنون برای مراقبت از چنین مفهومی، از همان تشکلی که پشتوانۀ اخلاص و اعتقاد و ایمانی داشته باشد، تبعیت و مراقبت کنیم تا همان کارایی و تأثیر وجود داشته باشد و بسیج در معنای واقعی خود بتواند منشأ اثرات و برکاتی باشد که تاکنون بوده است و آن وقت است که خواهیم دید، تشکلی به نام بسیج و با چنین کارکرد و خاستگاهی در همه جا و همه زمان کارایی دارد و می‌تواند مؤثر و نقش آفرین باشد.
اگر دقت کنید، همین معنا در کشورهایی که از ما الگو گرفته‌اند، اثر و جایگاه خود را نشان داده است و در انقلابهای مردمی که چنین الگویی داشته‌اند، پیروزیهایی حاصل شده است. مثلاً انقلاب کوبا و کاری که آنها برای سوادآموزی و امور پزشکی و درمانی کرده‌اند و نوع نگاه مردمی و بسیج عمومی که داشته‌اند، این کشور را در این موضوعات خیلی پیش انداخته است. یعنی نگاه و طراحی کاسترو یک نگاه بسیج سوادآموزی بود و کسانی که در این نهضت مشارکت کردند، با همان نگاه انقلابی و مشارکت عمومی آمدند.
حضرت امام(ره) زمانی گفتند که ما باید هسته‌های حزب‌الله را در تمام دنیا تشکیل دهیم. متأسفانه ما نتوانستیم این آرزوی بزرگ را برآورده کنیم و شاید بتوان گفت تنها نمود موفق آن تشکیل حزب‌الله بود. اما در مقابل آن، غربیها برای آن بدل درست کردند و القاعده و طالبان به وجود آمدند و بعدها چون دیدند این بدل موفق است، آن را تکثیر کردند و داعش و دیگر گروههای افراطی، تکثیر شدۀ همین گروههای بدلی است و واقعاً به اعتقاد من اینگونه نیست که همۀ این آدمها مزدور باشند. اینها آدمهای متنسک جاهل و باورمند نادان هستند و اینگونه نیست که همۀ آنها برای پول و مادیات خودشان را به کشتن بدهند. مشاهده می‌کنیم که فردی از آن سر دنیا و در اروپا همۀ لذت و زندگی خودش را گذاشته است و مثلاً به داعش پیوسته است و با انگیزه هم می‌جنگد. پس قصۀ اینها همان تفکر بدلی است که دشمن از مفهومی مثل مشارکت مردمی گرفته است و در مسیر اهداف خودش آن را طراحی و سازماندهی کرده است و البته انگیزۀ آنان انگیزۀ باطل است و باور مشترک هم حلقه متصل‌کننده این گروهها با هم است که همدلی را در بین آنها به وجود آورده است.

لطفاً درخصوص این معنای تشکلهای بدلی که خود را به جای مشارکتهای مردمی و گاه جهادی هم جا میزنند، بیشتر توضیح دهید.
نگاهی به اتفاقات و رخدادهای اطراف خودمان در منطقه این موضوع را روشنتر میکند. در حال حاضر و در دشمنی‌هایی که در منطقه علیه کشورهای مسلمان و حق طلب میشود، شاهد تشکلهای بدلی هستیم که به نوعی از همان نگاه بسیجی الگو گرفته‌اند و متأسفانه چنین تفکری را برای مقابله با حق طلبی و مقابله با ملتهای مسلمان و حقجو در دستور کار خود قرار داده‌اند. به گونه‌ای که در گروهها و تشکلهایی مانند طالبان، داعش یا دیگر گروههای تروریستی، ما با دولت و فرد یا حتی گروهی نام و نشاندار و رسمی روبه‌رو نیستیم و در مقابل تهدیدات و آسیب‌های وحشیانۀ این گروههای تروریستی، هیچ شخص و نظام رسمی و پاسخگویی وجود ندارد و این همان بدل جعلی تفکر استفاده از نیروهای داوطلب و به نوعی مردمی است که تحت تأثیر القائات ناسالم و افراطی این گروهها حتی توانسته‌اند از اقصا نقاط عالم افرادی ناآگاه و سطحی‌نگر و ماجراجو را که شناخت و درک درستی از ایدئولوژی‌های افراطی این گروههای خطرناک ندارند به خود جذب کنند و چنین در منطقه‌ای که باید جزیرۀ ثبات و آرامش باشد، ناامنی و بی‌ثباتی پدید آورند.
چه فصل مشترکی می‌تواند هم در نسخۀ اصیل بسیج و هم در نسخۀ بدلی آن باعث شود افرادی از جان و مال و رفاه خود بگذرند و حال هرکدام در هدف مقدس و یا خطای خود سر از پا نشناسند؟
همدلی و مشارکت در رسیدن به هدف. این همدلی و باور مشترک میتواند منشأ بسیاری از اتفاقات خوب و با انگیزۀ حق باشد، مانند ماجراهای صدر اسلام و جایی که هفت نفر با یک خرما روزگار میگذرانند و یا یک جرعه آب را به همدیگر تعارف میکنند. یا در همین دفاع مقدس ما یک پوتین خوب را به همدیگر هدیه می‌دهند، یا رزمنده‌ای که قرار است به میدان مین برود، پوتین خود را با این منطق که به بیت‌المال متعلق است و ممکن است در اثر حادثه و رفتن روی مین از بین برود، در می‌آورد و با پای لخت به راهش ادامه می‌دهد تا هزینه‌ای را به بیت‌المال مسلمین تحمیل نکند.
و همین از خودگذشتگی‌هاست که مفهومی مثل بسیج را شکل می‌دهد و آن را مانا و ماندگار می‌کند. متأسفانه در مسیر باطل هم اگر این همدلی و مشارکت باشد، افراد در همان راه خطای خود می‌توانند به ظاهر موفقیت‌هایی داشته باشند.
در تیمهای موفق هم شما این معنا را می‌بینید. یعنی با وجود اینکه در هر تیمی افراد وظایف مشخصی دارند، اما اگر یکی از اعضای تیم دچار مشکل شد، دیگر اعضا به کمک او می‌آیند و نمی‌گذارند مشکل یک عضو یا حتی نبود او هدف اصلی تیم را تحت تأثیر قرار دهد و این تفاوت و معنای بسیج است که تشکیلات و بوروکراسی اداری مانع انجام وظیفه و غافل شدن از هدف نمی‌شود. رمز و راز بزرگی که جوهرۀ آن از همدلی و مشارکت در هدف واحد اثر می‌پذیرد و باعث ماندگاری و تداوم چنین مفهوم و معنایی در طول تاریخ این کشور در صحنه‌ای تاریخی و فراموش نشدنی و افتخار آمیز آن و از جمله هشت سال دفاع مقدس مردم ایران شده است. ما باید باز هم با حفظ همین معنا از این ظرفیت و توان مؤثر و نقش‌آفرین اجتماعی مبتنی بر آموزه‌های دینی و ارزشی ملی خود بهره ببریم. البته در این میان، احساس مسئولیت فردی و اجتماعی هم خیلی مهم و نقش آفرین است. به طور مثال، در داستانی مانند فداکاری ریزعلی خواجوی، باز ما شاهد مسئولیت شناسی فردی هستیم که نه سوزنبان است و نه مسئولیت رسمی در حفظ و نگهداری خطوط راه‌آهن دارد، اما وقتی احساس خطر می کند و می بیند جان افرادی از هم‌میهنان او در خطر است، با آتش زدن لباسهای خود باعث توقف قطار و جلوگیری از حادثه‌ای می‌شود که می تواند جان افراد زیادی را به خطر بیندازد. این است که ریزعلی خواجوی و نام او ماندگار می‌شود. یا در داستان پترس فداکار باز هم ما شاهد همین مسئولیت شناسی و نگاه حفظ جان و مال مردمی هستیم که فرد می‌تواند به راحتی از کنار آن بگذرد و سلامت و حیات خودش را به خاطر دیگران به خطر نیندازد، اما با گذشتن از منافع فردی خود باعث میشود شهری از خطر سیل و ویرانی محفوظ بماند. حتی اگر این موضوعات داستان هم باشند، باز جای تفکر و الگو گرفتن و تأمل دارند یا فداکاری فردی مثل شهید فهمیده، باز هم ریشه در نگاه او به زندگی و اعتقاداتش دارد. نوجوانی که در راستای اعتقادات خود و متوقف کردن تانک دشمن هستی خود و جان عزیزش را در طبق اخلاص می‌گذارد و باز هم رفتاری بسیجی و مبتنی بر منافع جمعی و حفظ کیان و شرافت یک ملت را به نمایش می‌گذارد. اینها همه مصادیقی از نگاه و تفکر بسیجی هستند. ما باید برای ماندگاری و حفظ این ارزشها بکوشیم تا مفهوم و مصداقی مانند بسیج بماند و تأثیرگذار باشد.

نگاه شما نسبت به اینکه بسیج به یک تشکلی رسمی و منظم و سازمان‌یافته تبدیل شود یا اینکه در همان معنای بی‌نام و نشانی و در عین حال مؤثر و اصیل خود بماند، چیست؟
من اساساً به نظریۀ نهضت و نظام معتقد هستم. نظام اساساً و براساس هویت خود همواره مراقب است که آسیب نبیند، اما نهضت چون ساختار نیافته است، رو به هدف و جلو دارد و می‌خواهد که گسترش پیدا کند. معمولاً نظام در لاک دفاعی قرار می‌گیرد، در حالیکه نهضت در قوارۀ تهاجمی ظاهر می‌شود. بسیج از این جهت باید در قالب نیرویی نهضتی باشد و تابع قوانین اداری و بوروکراتیک نشود تا بتواند نقش خود را به خوبی ایفا کند.
البته در بسیج هم سلسله مراتب و تبعیت از فرماندهی هست، ولی هدف و آرمان آن مهمتر از این سلسله مراتب و جایگاه های قراردادی و غیراصیل است. آنی که اصالت دارد، هدف است که همه چیز باید در خدمت آن قرار گیرد. به همین دلیل هم برای تشکلی مانند بسیج، تشکیلات مقدس نیست. یکی از دلایلی هم که باعث میشود نظام های اداری ما موفق نشوند و درون خود دچار چالش شوند، این است که وقتی نظامی اداری شکل میگیرد، برای خودش مقدس می شود و کمکم هدف در سایۀ این تقدس و ضرورت حفظ خود نظام اداری گم میشود.
مثالی دیگر درخصوص بحث نگاه بسیجی و نگاه وظیفه محور برایتان بزنم و سخنم را به پایان ببرم. سالها قبل و در همان منطقۀ آذربایجان، در روستایی خدمت می کردم که باید مسیری را که خاکی بود و حدود دو تا سه کیلومتر با جادۀ اصلی فاصله داشت، پیاده طی می کردیم. تا مدتها از همان جادۀ خاکی تردد می کردیم تا با اقداماتی که صورت گرفت، آن جاده را آسفالت و ماشین‌رو کردند. جالب این که وقتی جاده آسفالت شد، طول آن دو تا سه کیلومتر افزایش پیدا کرد. به اصطلاح جاده کش آمد. دلیلش هم این بود که وقتی ما پیاده بودیم، می توانستیم از روی جوی آب هم بپریم یا از کوچه‌باغهای مسیر بگذریم و به روستا برویم، اما کشیدن جاده محدودیت‌هایی داشت که بر طول آن می‌افزود. حالا داستان نگاه بسیجی به امور و نگاه اداری هم می‌تواند تابع چنین شرایط و مقتضیاتی باشد. ما باید برای ماندن و بر جای ماندن چنین نگاهی که می‌تواند در سازندگی و تسهیل در پیشرفت کشور مؤثر باشد، دقت و کوشش کنیم.

نظرات

یاد باد آن روزگاران یاد باد ،روزگار جهاد و شهادت ،روزگار امید و غرور ،روزگار یکرنگی و یکدلی ، روزگار ادای تکلیف و روزگار گمنامی و خوش نامی یاد امام و شهدا بخیر ،یاد مردان بی ادعا بخیر یاد همت و خرازی و باکری و باقری و صیاد و بابایی و همه ی شهیدان شاهد بخیر آنها که حتی یک لحظه نیز سازش با دشمن و زور و ظلم و زر و تزویر از گمانشان نگذشت و جنگ جنگ تا رفع فتنه از عالم شعارشان بود.

دفاع مقدس یاد آور غیرت دینی و دفاع از ارزشهای اسلامی و انسانی یک ملت است که امروز بر تارک تاریخ معاصر دنیا می درخشد

نظر دهید

Image CAPTCHA
شناسه امنیتی داخل تصویر را وارد کنید.